«از رویا که حرف می‌زنیم» از چه حرف می‌زند

آینه‌ای به نام رویا

22 فروردین 1402

رویا فقط همین‌هاست که چشم‌هایمان را می‌بندیم و خیال می‌کنیم کسی که دوست داریم کنارمان ایستاده است؟ جایی که آرامیم، رفته‌ایم و شاید داریم غذای محبوبمان را میخوریم یا در دانشگاه مطلوبمان درس می‌خوانیم؟ رویا همیشه آن چیزهایی‌ست که ما خودآگاه انتخاب می‌کنیم فکرمان را مشغولشان کنیم؟!

کتاب از رویا که حرف می‌زنیم، درباره یک رویای دیگر صحبت می‌کند، رویایی که ناخودآگاه ما، بدون خواست ما، درگیر آن می‌شود.

این کتاب سعی دارد با جمع‌بندی انواع رویکردهای فلسفی به موضوع رویا در خواب، خواننده را به مرحله‌ای برساند که بتواند به یک نتیجه برسد، که رویا در تعریف دقیق چیست؟ چه می‌شود که وقتی جسم در حالت خواب قرار می‌گیرد، ما هنوز چیزهایی را می‌بینیم؟ روح ماست که حرکت می‌کند و به زیستش ادامه می‌دهد؟ اصلا این تصویرهایی که در خواب می‌بینیم بر چه اساسی‌اند؟ از کجا می‌آیند؟

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «درک احساس به وجود می‌آورد؛ حواس ما بسیاری چیزها را دریافت می‌کنند، و ما فقط آنهایی را برمی‌گزینیم که مهم تشخیصشان می‌دهیم؛ اما ادراکاتی که برگزیده نشده‌اند نیز از خود ردپایی به جا می‌گذارند. رویاها از هیجان نشئت می‌گیرند، هیجانی که ممکن است دنیای خارجی باعثش شده باشد یا در طول روز از درون بدنمان سرچشمه گرفته باشد. اما در حالت بیداری، نیروی عقلانی ما چنین آشفتگی‌هایی را کنترل می‌کند. در حالت خواب، این هیجانات به مرکز حواس ما منتقل می‌شوند، جایی که می‌توانند خودشان را نشان دهند.»

یعنی به عبارتی، ما در فصلی از کتاب از این می‌خوانیم که انسان چند بعدی‌ست؟ ضمیر ناخودآگاه در چه جایگاهی نسبت به ما و افکار و رویاهایمان ایستاده است؟

ما با بازگو کردن رویاهایمان می‌توانیم هیجاناتمان را کنترل کنیم، می‌توانیم نسبت به خودمان به شناخت بیشتری برسیم. شاید فکر کنیم خواب‌هایی که می‌بینیم یک سری تصویرهای عادی‌اند، اما وقتی از بُعد فلسفی به مسئله رویا نگاه می‌کنیم، متوجه نقش جدی‌اش در احساسات و افکارمان می‌شویم.

همه فیلسوفان دوره‌ای درگیر ماجراجویی در این موضوع بودند؛ که رویا چیست و چه می‌شود که ما رویا می‌بینیم؟ در بخش‌های مختلف کتاب هم از دیدگاهشان می‌خوانیم که ارسطو و افلاطون و دکارت و… در جستجوی ماجرای رویا به چه چیزهایی دست یافتند؟

ما در رویاهایمان با بخشی از خودمان مواجهیم که نیروی منطق را خاموش کرده است و شاید بتوان گفت چون تسلط کامل بر خود نداریم، داستان‌هایی را بداهه می‌بینیم که نشئت گرفته از هیجانات ما هستند. یک شب‌هایی هست که وقتی به کل روز گذشته‌مان نگاه می‌کنیم فکر می‌کنیم دیگر خبری از دلتنگی برای بابابزرگی که ماه‌هاست رفته است، نیست؛ اما شب دقیقا ضمیر ناخودآگاهمان خودش را بروز می‌دهد و ما خواب بابابزرگ را می‌بینیم. یا ترس‌هایی که سعی داریم از آنها فرار کنیم، اما شب‌ها در رویا رهایمان نمی‌کنند. حتی در بخشی از کتاب می‌گوید مبتذل ترین احساسات نفسانی در حالت خواب که این نیروهای عقلانی را نداریم رخ می‌دهند. اما اگر ما گاهی کابوس‌های وحشتناک یا خواب‌هایی مبتذل می‌بینیم لزوما دلیل بر این نیست که احوال ناخودآگاهمان خوش نیست، گاهی برای شرایط زیستی و… هم هست. که همه این ابعاد را بیشتر در کتاب توضیح داده است.

از یک جنبه‌هایی که نگاه کنیم این کتاب در آخر می‌تواند ما را به شناخت نسبی نسبت به خودمان و درون خودمان برساند. ترجمه کتاب کاملا استاندارد و روان است، ولی بخش‌هایی از کتاب از لحاظ محتوایی کمی سنگین می‌شود و شاید لازم باشد دوبار یک پاراگراف را بخوانید.

نشر گمان مجموعه کتاب‌های خرد و حکمت زندگی را منتشر می‌کند که هر جلد از آن به یک موضوع از منظر فلسفه می‌پردازد، که کتاب از رویا که حرف می زنیم یکی از جلدهای این مجموعه است.

 

عنوان: از رویا که حرف می‌زنیم/ پدیدآور: پیر سورلین؛ مترجم: محمد سما قرایی/ انتشارات: گمان/ تعداد صفحات: 240/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید