مجله الکترونیک
روایتی از رفاقت و شهر و شبنشینی
نورهای شهر مانند نقاشیهای اکسپرسیونیستی شد و فکر کردم چطور میشود توصیف کرد که نورها شبیه نقاشیهای اکسپرسونیستی شده بدون آنکه بگویی نورها شبیه نقاشیهای اکپرسیونیستی شده؟
مروری بر کتاب «مارکوپلو» اثر منصور ضابطیان
اخیرا یک راهی پیدا کردهام که بدون ویزا میتوان یکباره به فرانسه، اسپانیا، لبنان، هند، ایتالیا، ارمنستان، کره جنوبی و آمریکا رفت. ولی نه با هواپیما بلکه با یک کتاب. مارکوپلو مجموعه سفرنامهها و عکسهای منصور ضابطیان از این کشورها است. نویسنده زمانی که خودش تحت تاثیر این تفکر بود که «سفر خارجی گران، تجملاتی […]
تبدیل کردن تهدید به فرصت با «مردی به نام اوه»
دیگر عنصر ایرانی داستان، کاراکتری اهل ایران است. پروانه اسم دومین شخصیت مهم داستان است، کسی که همسایه اوه میشود و دقیقا مطابق با تصور از ایرانیها در ایران و جامعه بینالمللی است. همانطور که آلمانها سردند و منظم، ایرانیها صمیمی و بیآلایشاند و همان طور که بلژیکیها خنگند ایرانیها عاشقند. ایرانیِ این داستان باید […]
مروری متفاوت بر یک کتاب متفاوت
چند وقت پیش خیلی اتفاقی و در سفر کتابی نداشتم با خودم تا بخوانم. در واقع داشتم، سفر طولانی شد و کتابهایی که داشتم را خواندم و همین شد که این کتاب را خیلی سریع خریدم. راستش را بخواهید اینطوری خرید نمیکنم. نه پولش را دارم و نه وقتش را. برای خرید و انتخاب کتابها […]
مروری بر جستارهایی درباره رویارویی مذهب و رمان در ایران
امیر خداوردی که در تجربه زیستهاش در رابطهای رفتوبرگشتی بین جهان ادبیات و جهان حوزه بوده، این خصلت وجودی خود را در کتاب خویش وارد ساخته و با زبان حال به ما نشان میدهد که ذهن چنین انسانی تا چه اندازه میتواند درگیر مسائلی باشد که برای دیگران مطلقاً اهمیتی ندارد یا برای آن ارزشی […]
پای خاطرهنویسی یک بچهطهرون
این کتاب در نگاه اول، مجموعه خاطرات است اما در فرامتن و در افقی وسیعتر، کتاب شامل بخشهای مهمیست که شخصیت و زندگی را میسازند. هرچند بنابر حدس قوی، نویسنده فقط بخشهایی از زندگی و خاطراتش را به اشتراک گذاشته است اما همان بخشهای گزینشی واجد مولفههای مهم در ایجاد عادات و خلقیات هر فرد […]
«برج ناز»؛ روایتی مردسالارانه از جامعهای سنتی
هرکدام از فصلها شرح ملاقات با یکی از نزدیکان راوی است، بدین ترتیب آدمهای داستان برج ناز طی فرایند گفت و شنود، ماجرای زندگیشان را برای راوی و مخاطب شرح میدهند و به این ترتیب آرامآرام جغرافیای انسانی حولوحوش جودت را میسازند. آدمهای قصه میآیند و میروند و این رفتوآمد آنقدر سریع رخ میدهد که […]
روایت و بیتوجهی به مخاطب در «چند حبه قند»
نعمتاللهی که متولد 1334 در شیراز است در خاطراتش از لحظه ورود به آموزشگاه پرستاری در دوره پهلوی و چالشهای ماندن در این شغل به دلیل اجبار عدم حجاب برای پرستاران میگوید. او در تنشی بین نگهداشتن اعتقادات یا گذر از آن و ادامه دادن آرزوهایش به سر میبرد. سپس از خاطراتش از دوران انقلاب […]
روایتی از کتابها و چیزهایی که با خود دارند
یک: ابوالفضل، جوشکارِ گران! کتابخانه پیچ شده بود به دیوار. دستتنها بودم آن موقع. یکییکییکی پیچها را وا کردم و کتابخانه سهلت را که فیتِ دیوار ساخته شده بود و از کف تا سقفِ یکسمتِ خانه را میپوشاند، از هم باز کردم. اینطوری میتوانستیم بیاندازیمش پشت خاور. مشکل گذراندنِ لتهای بلندبالا از راهروی کوتاهِ خانه […]
گفتوگو با محمدعلی جعفری درباره «جاده یوتیوب»
ـ چه انگیزه و ایدهای باعث شد تصمیم به نگارش کتاب «جاده یوتیوب» بگیرید. جعفری: من در حال نوشتن زندگینامه و پژوهش روی زندگی یکی از شهدای مدافع حرم؛ شهید محمدحسین محمدخانی بودم که احساس کردم نیاز دارم اطلاعاتی از همرزمهای این شهید به دست بیاورم و با آنها همصحبت کنم. سال 95 درگیری و […]
جای خالی نخ تسبیح در روایتهای امیر خیام
کتاب «سد نصرالدین» را که خواندم، شخصیت «عزیزجون» من را یاد مادربزرگم انداخت و خانه عزیزجون یاد خانه مادربزرگ در محله قدیمی جنوب شهر تهران را برای من زنده کرد. بیشتر مردم تهران امامزاده سید نصرالدین و محلهاش را میشناسند به همین دلیل کتاب از همان عنوان چراغ سبز آشنایی را روشن میکند. از حق […]
مروری بر روایت مسعود بربر از ماجرای مهاجرت
نویسنده، در فصلهای مختلف کتاب از زبان آدمهایی متفاوت، داستانهایی مستقل را بیان میکند. در حقیقت، این کتاب متشکل از چند داستان است که به صورت موازی باهم پیش میروند. و مهمترین وجه مشترکشان، مهاجرت به کشوری بیگانه، مهاجرت از روستا به شهر برای تحصیل و… درونمایه روایتهاست. «مینو»، شخصیت اصلی کتاب، دختری است که […]
روایتی از انسانی به نام «مادر»
از اتاق بیرون میآییم. علی هم تازه بیدار شده. مدرسهها تعطیل است. هوای تهران خاکستری است. ـ «مامان ته گلوم میسوزه…» بسمالله الرحمن الرحیم. یا صاحب صبر! به دومینوی بیماری فکر میکنم که از اول مهر چندباری به جان خانوادهام افتاده. به چندین روز زیستن میان شربت و قرص و تبسنج. به بچههای بداخلاقی که […]
زبان تند و تیز آلاحمد در «نفرین زمین»
داستان با ماموریت معلمی شهری شروع میشود که پا به روستا میگذارد. روستایی که اگر توان قیاسی با شهر در آن بود، طومار طومار تفاوتها در آن ذکر و جایی برای شباهات باقی نمیگذاشت. البته که جلال از مقایسه دلسرد و ناامید نشده و در بندبند آن به قیاس زندگی روستایی و شهری میپردازد. اما […]
گفتوگو با وحید خضاب پژوهشگر تاریخ
ـ چطور شد که تصمیم گرفتید کتابی در مورد تاریخچه شکلگیری و فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق بنویسید؟ خضاب: اگر به جنوب شهر تهران رفته باشید، در یک کوچه میتوانید هم نام و یادی از یک شهید دفاع مقدس را ببینید هم نامی از بازماندگان و خانواده منافقینی که اعدام شدهاند. حتی مجموع این اتفاقات ممکن […]
مروری بر اولین لجاجت یک داستاننویس
قبل از اینکه بخواهم درباره این کتاب حرفی بزنم باید به یادداشت سال 2014 موراکامی درباره این کتاب اشاره کنم. یادداشتی که باید نوعی افشاگری شجاعانه دانستش و هر نویسنده و هنرمندی دست به چنین کاری نمیزند. به خصوص وقتی به قلههای شهرت و محبوبیت رسیده باشی انجام چنین کاری کمی سخت است. موراکامی در […]
مثبت و منفی تهراننوشتههای یک بچهطهرون
برای حرف زدن از این کتاب میتوان از چند منظر به بررسی آن پرداخت. ـ خاطرات به مثابه ابزار شناخت واژه «طهرون» که روی جلد کتاب نقش بسته است؛ با این نگارش و این شکل محاوره آن در کنار طرح جلد کتاب ذهن را به سمت و سوی تهران در گذشتهای نه چندان دور میبرد […]