روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
مجلس هزار زن
روسری توری نازکی از آیشا قرض کرده بودم. پوشیدهترین لباسم را پوشیده بودم. وارد سالن بزرگ دراز که شدیم، حجم خاطره، مثل طوفان وزید به صورتم. انگار انرژی عظیمی ناگهان در من رها شده بود. مثل صدای هزار زن. مثل
مرز باریک میان روایتپردازی آیینی و روضهخوانی
انشای ادبی از روایت تاریخی
به نظر میرسد نویسنده «بگذار اسبت بتازد» برای پرداختن نماد اسب اسیر بازیهای زبانی و فرمی شده است که البته این نمادپردازی ابتر مانده و اثر را پریشان کرده است.
پرسشهایی درباره روایتهای ما از فتح و شکست در جنگ
شکست روایتهای یکسویه در نبرد روایتها
نویسنده روایت و رمانهای یکسویه شاید خیلی متوجه نباشد که حذف دیگری و یا تخفیف او موجب میشود روایت فتح و شکستهای ما اعتبار حقیقی خود را از دست بدهد.
روایت ایمان مسیحی در ژاپن بودایی در «سکوت»
پروانه در چنگال عنکبوت
سکوت، به رخ کشیدن انتخابهاست. تردید تا مغز استخوان آدمهایش نفوذ میکند و شیره منطقشان را میمکد.
داستانی از تجربه اعتیاد نویسنده روس
سقوط در ورطه افیون
بولگاکف در «مرفین» نشان میدهد اعتیاد و زوال اخلاقی و جسمی ارتباطی به این ندارد که در چه جایگاهی باشی. اعتیاد و بنبستهای اخلاقی چنان آدمها را به انحطاط میکشانند
چیستی و چرایی جنگ مسئله نویسنده است
دعوتنامهای برای مردم جهان
رمارک در کتاب «در غرب خبری نیست» از مردم جهان دعوت میکند تا در میان صدای شلیک گلوله و گرد و غبار جنگ و مبارزه و اخبار شکست و پیروزی و هلهله برای رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی دمی بنشینند،
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
این داستان واقعی است
هر وسیله قصهای داشت. و او نقال قصهگویی بود از خاورمیانه که از هر وسیله کتابی شفاهی میپرداخت و تحویل مشتریها میداد.
تحلیلی بر نمایشنامه «سایکوسیس 4:48»
این یادداشتِ خودکشی نیست!
آگاهی از ظلم و سبعیت نوع بشر و جهان بیرحمش آدمی را ناامید میکند. و جستجوی عشق، آخرین راه نجات است.
فراغتی زنانه با «اسم شوهر من تهران است»
داستان زنان در جامعه مردان
هر داستان از مجموعه «اسم شوهر من تهران است»، دقایقی از زندگی زنانی است که جنگیدهاند، خسته شدهاند، کم آوردهاند، رسیدهاند، عقبنشینی کردهاند و مهمتر از هر چیز با همه مشکلاتشان زندگی کردهاند.
«کولی کنار آتش» آینه تمامنمای زنان
برای زنان بیقصه
«کولی کنار آتش» یک اثر پسامدرنیستی در ادبیات داستانی ایران است که از بارزترین مشخصههایش زاویه دید آشفته و یا اسکیزوفرنیک آن است. این آشفتگی در زاویه دید و گسست در روایت، فرمی را در داستان «کولی کنار آتش» به