روایت زنی که تجسم زندگی است
ایستادن مثل یک زن
«پاییز آمد» نشان میدهد که زنان چگونه در سالهای جنگ و در میانه بلوا حضور فعالی داشتند و اگر تنور جبههها گرم بود به خاطر دلگرمی مردان از حضور زنانی بود که پشتشان ایستاده بودند.
مروری بر رمان «وقتی حیات خواب بود»
پایانی به سبک اصغر فرهادی!
«وقتی حیات خواب بود» داستانی بیغل و غش و بیحاشیه دارد. 125 صفحهای که کمتر از یک ساعت تمام میشود.
کلاس داستاننویسی تمامعیار برای نویسندگان کمتجربه و حتی باتجربه
لائوره…
«آخر داستان» روایت زندگی مترجم و استاد دانشگاهی است که عاشق شده و به آخر و عاقبت همه عشقها مبتلا شده، معشوق گذاشته و رفته.
روایتی از شیطانی که دست خدا داشت
سلاخخانه شماره دَه!
ایتالیاییها باید در مکانی به مصاف آرژانتین میرفتند که نمیشد آن را ورزشگاه خواند؛ آنجا به سلّاخخانۀ باشگاههای بزرگ ایتالیا تبدیل شده بود.
مروری انتقادی بر یکی از بیشمار روایتها از حاج قاسم
سردار بیروایت
اهمیت این روایت آن است که در موضع درستِ بازگویی «سرنوشت یک شهر» ایستاده است.
نقدی بر رمان «مدیر مدرسه» جلال آلاحمد
دور از دسترس بودن دگرگونی سازنده
جلال در پی آن است تا به سبک و سیاق نویسندگان واقعگرا (رئالیست) داستانش را بنویسد. امّا از آنجا که شیوه بیانش انتقادی است، یادآور «گورکی» در روسیه است.
«رنجینکمان»؛ همزیستی گوش شنوا و چشم بینا
قصه دردهای مردم معمولی
روایتهای کتاب «رنجین کمان» با نگاهی شاعرانه روایت شده است و این امر تاثیرگذاری کتاب را دوچندان میکند.
مروری داستانی بر ماجرای فلسطین
من یک زنم، نه بیشتر نه کمتر
«من پناهنده نیستم» روایتی از زندگی ملتی است که کلید خانههایشان را حفظ کردهاند تا روزی که دوباره باز گردند.
مروری بر روزنوشتهای سفری به لبنان
جایی که پروتکلها رنگ میبازند
نقش زنها در «خارج از پروتکل» پررنگ است، نه تنها چون راوی روایت یک خانم است، زیرا جنگ برخلاف آنچه میگویند، چهرهای زنانه دارد.
بدسلیقگی در کتابآرایی با روح اثر مغایر است
«نوایی» که خاموش نمیشود
آنچه در «دو یار» میخوانیم زندگی عثمان محمدپرست است که از کودکی و چگونگی آشنایی و انس او با دوتار شروع میشود و تا لحظه مرگ ادامه پیدا میکند.