مجله الکترونیک
چند نکته درباره «مهاجر سرزمین آفتاب»
یکی از اصلیترین ایرادات به کتابهای خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی کسلکننده بودن آنهاست. راوی حرفهایی را که سالها به زبان نیاورده میگوید (تصور میکند برای تاریخ میگوید) و نویسنده نیز با این تصور که امانتداری اصل مهم در نوشتن خاطرات است هرچه راوی بازگو کرده را عین به عین در روایش میگنجاند تا مبادا راوی […]
سمت روشن قلم پیرمرد ژاپنی
فصل اول این کتاب قطعا یک شاهکار است. موضوعی که موراکامی بر آن دست گذاشته درّ نایابی است که کشفش از تنها یک نویسنده کهنهکارِ پرکار برمیآید. این جمله از نویسندگان بسیاری شنیده شده که همه میتوانند یکی دو کتاب بنویسند، نویسندگی تازه از آغاز کتاب سوم شروع میشود. موراکامی با بیان نکتهای باریکتر از […]
مروری تحلیلی بر «قمارباز» پیامبر روس
«قمارباز» هیچگاه نمیتواند به یک نقد سادهباورانه علیه فعل قماربازی فروکاسته شود بلکه این اثر انتقادی است به تمام زندگی بشر. در این کتاب بارها به کلمه «چرخ» برخورد میکنیم با این تفاوت که گاهی مراد از چرخ، چرخ بازی رولت است و گاهی چرخ زندگی. اتفاقات کتاب در یک شهر خیالی اتفاق میافتد. شهری […]
مسئله اصلی گلشیری در «شازده احتجاب» چیست؟
یک ـ وجوه فرمی شازده احتجاب رمان با جملاتی نسبتاً ساده شروع میشود: «شازده احتجاب توی همان صندلی راحتیاش فرورفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه میکرد.» (ص ۷) همانطور که میبینیم تکتک کلمات این جمله در ساخت فرم یا محتوای رمان بهخوبی کارکرد دارند. برای مثال میبینیم […]
مقدمه این کتاب را با دقت بخوانید
داستان «شمسیه لندنیه» از همان مقدمه کتاب شروع میشود، این از رندی و هوشمندی نویسنده است که مقدمه را به بخشی جذاب و خواندنی از خود داستان تبدیل کرده است، هرچند به جد توصیه میشود مقدمه کتابها حتما خوانده شوند، توصیه به خواندن این یک مورد خیلی جدیتر است. سیدعلی میرفتاح داستان را از زبان […]
جانمایه «ویولونزن روی پل» رنج است
مهمترین ویژگی در «ویولونزن روی پل» همین است که نویسنده قصد ندارد خود را قضاوت کند. به نظر میرسد راوی داستان، در قدم نخست نوشتن قصه، اول سنگهایش را با خودش واکنده و به تعادل رسیده است زیرا قلم خود را آزاد میگذارد تا نگفتهای باقی نماند. به نظر من همین نکته نقطه عطف روایت […]
خرمشهر آزاد شد ـ 2
خرمشهر با مقاومتش، با آزادیاش شد، پرچمدار خوزستان، اما چرا پرچمش بالا نماند را باید آنهایی جواب بدهند که مسئول بودند و هستند. حالا در چهلمین سالگرد آزادسازی خرمشهر، آبادان، آبادان عزیز مصیبتزده شد. مصیبتی بزرگ. از دور که نگاه میکنی انگار خرمشهر دارد به آبادان نگاه میکند و اشک میریزد و به او میگوید: […]
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
بلد بود محصول کارش را بفروشد. مخاطب را تشنه میکرد و به او میقبولاند که به محصول کار او محتاج است. که با داشتن داستانی دلخواه از زندگیاش، پولش را بابت چیزی خاص و یگانه خرج کرده. و بالاخره مشتریهایی که به مرحله سفارش داستان میرسیدند: مردهایی که در شغلی نامطلوب گرفتار شده بودند و […]
یادی از داغ سرد نشده ادبیات در بیستویک اردیبهشت
روزی که خبر آمد، غزاله علیزاده نویسنده سرشناس و صاحب رمان دو جلدی «خانه ادریسیها» و مجموعه داستان چهارراه و… در جواهرده رامسر خودش را حلق آویز کرده، بیشتر از غصه، حیرت در جانمان نشست. حالا از آن روزها بیست و پنج سالی میگذرد. حالا من به سن و سال آن روزهای غزاله علیزاده رسیدهام. […]
از افطار بدون برنج تا شبهای روشن در گیلان
من فکر میکنم گیلانیها مردمانی شادند و برای اثبات این حرف نه عدد و رقم و آمار و درصد دارم و نه پژوهش علمی. فقط وقتی ماه رمضانهایی که در گیلان تجربه کردهام را مرور میکنم جز صدای خنده، عطر خوش چای، خوردنیهای خوشمزه، سفرههای رنگارنگ و همهمه حرف زدن همزمان ده نفر باهم و […]
اوایل فقط درد بود و ضعف. چاره هردو، مسکن بود. مسکنهایی روزبهروز قویشوندهتر. همسر و دخترش در سکوت میآمدند و میرفتند و انگار دوتایی به این نتیجه رسیده بودند نباید به شلوغی و پرسروصدایی قبل زندگی کنند. انگار آن شور و هیجان و خنده عادی زندگیشان، نوعی بیحرمتی به بیماریست که دارد روزهای آخرش را […]
نمونهای خوب برای طنز سیاه
«ماهیها نگاهم میکنند» یک رمان کوچک از نویسنده هفتاد ساله و پرکار فرانسوی است. ژان پل دوبوآ که اخیرا جایزه گنکور به لیست موفقیتهایش اضافه شده این داستان را با بهرهگیری از دنیای شخصی خود نوشته است. او که خود سالها سابقه روزنامهنگاری و نوشتن برای سرویسهای خبری را دارد با الهام از آن دوره […]
مروری بر زندگی حضرت خدیجه(س) در یوما
داستان با راوی اول شخص و با شیبی ملایم از مادرانگی خدیجه کبری(س) شروع میشود و تا لحظه وفات او ادامه مییابد. ضربآهنگ قلم دلنشین است و ریتم روایت آهنگین. زبان داستان در عین پختگی و دوری از هر تکلف و اغراق بهقدری روان و سیال است که خواننده را تا پایان داستان با خود […]
بلند بخوانید و خجالت نکشید
شخصیت «محسن» کتاب «آبنبات هلدار» هم در دهه 60 به دنبال همین دغدغه است. آدم شود یا اثبات کند که آدم شده یا آدمش کنند و قول دهد که آدم شده تا بیخیالش شوند. همه این فرایند شیرازه کتاب «آبنبات هلدار» مهرداد صدقی را تشکیل میدهد. محسن پسر یازده ساله بجنوردی است که حتی از […]
قرن نو ـ جای خالی اندیشه در جهان قصهها
باید بگویم ادعا ندارم که همه داستانهای منتشر شده فارسی را در سال 1400 خواندهام اما آنقدری که مخاطب آثار بومی بودم و هستم فقدان یک عنصر جدی را در داستانهایمان، ریشهدار و اصیل میدانم و میبینم. آن هم عنصری است که از نسبت جدی با اندیشه و تفکر به شکل عام آن و هستیشناسانه […]
قرن نو ـ ما همه در حال تکرار یم
اما کاش برگردیم و کاش درختها را طور دیگری نگاه کنیم. وقتی میایستی و به انبوه درختان جنگل نگاه میکنی، همه شبیه همدیگرند. بسیار بسیار سرو که تا وقتی نزدیکشان نشوی نمیفهمی حتی پوسته روی ساقهشان با هم فرق دارد و این انبوه از دور شبیه هم از نزدیک بیشمار درخت است که در جزئیات […]