نگاهی به رمان «پرواز ایکار» نوشته رمون کنو

آنگاه که عشق کشف شود…

07 مهر 1400

ایده برخی از داستان‌ها به‌­گونه‌­ای­ست که دوست داری خودت جای نویسنده‌­شان باشی. دوست داری خالق جهانشان باشی و به ­آن­چه که نوشتی افتخار کنی و با خودت بگویی عجب داستانی نوشته‌­ای. «پرواز ایکار» برای من یکی از این رمان­‌هاست که اخیرا برای دومین بار خواندمش و هنوز نمی­‌دانم چرا چنین رمانی با چنین ایده بکری که دارد با اینکه پانزده سالی از انتشارش می‌­گذرد، هنوز در میان ادبیات‌­خوانان ایرانی مهجور مانده است.

نویسنده‌­اش، رمون کنو، یکی از آن فرانسوی‌­های آونگارد است. از بزرگان مکتب سورئالیسم و رمان نو، و از نزدیکان آندره­‌آ برتون کبیر که نسبتی فامیلی هم با این غول ادبیات فرانسه دارد. هرچند که کنو با برتون اختلافات ایدئولوژیکی داشت که در نهایت منجر به جدایی راه‌­های­شان شد، ولی نمی‌­توان تاثیر برتون و سورئالیست‌­ها بر کنو را کتمان کرد. درباره زندگی و آثار رمون کنو، کاوه سید حسینی (مترجم کتاب) توضیحات دقیق و شفافی داده که هرچه در این­جا بنویسم تکرار همان‌­هاست. به همین دلیل مستقیما وارد کتاب و قصه خاصش می‌­شوم.

«پرواز ایکار» راجع ­به ایکاری­ست که قرار بوده شخصیت اصلی رمانی باشد که اوبر لوبر، نویسنده­ داستان، مشغول نوشتنش بوده، ولی طوفان حوادث به گونه‌­ای رقم می‌­خورد که ایکار از جهان داستان خارج، و وارد جهان فیزیکی می‌­شود. حال این موجود که چند روزی‌ست خلق شده، بایستی گلیم خود را از آب بیرون بکشد و در عصر جهان پست‌­مدرن زنده بماند.

طنز سیاه رمون کنو بی‌­نظیر است. کنو نقدهای گزنده­‌ای به هم­‌نسلانش در عرصه نویسندگی می­‌کند. او نویسندگان را به دو دسته کلی تقسیم می­‌کند: آن­هایی که پیش از مرگ شناخته می‌­شوند و آن­هایی که پس از آن شناخته می‌­شوند. او گروه اول را نویسندگانی می­‌داند که دغدغه­ شهرت یا ثروت ندارند. به ­قولی دیگر «جایزه­ بگیر» نیستند. می­‌نویسند تا تاثیر بگذارند و جریان­‌ساز باشند. در «پرواز ایکار» اما ما با دسته دوم سروکار داریم. نویسندگانی که می‌­خواهند تا جانی در تنشان باقی‌­ست، خوانده شوند، دیده شوند و تحسین شوند. از این نویسندگان در ایران امروز هم بسیار است. آن­هایی که می­‌نویسند و می­‌خواهند با هر ضرب و زوری شده دیده شوند.

کنو در ترسیم این شخصیت‌­ها با زیرکی به علایق­شان می‌­پردازد. آن­ها عاشق پرداختن به ترندها (Trends) هستند و اگر راجع ­به هر مسئله­‌ای اظهار فضل نکنند، گویی روزشان شب نمی­‌شود. از طرف دیگر، به موفقیت دیگری حسادت می­‌کنند. کار حتی به جایی ممکن است برسد که شخصیت­‌های داستانی یکدیگر را نیز بدزدند! کنو این آشفته‌­بازار را با شخصیت­‌های فرعی داستانش پیش می‌­برد و در نیمه دوم داستان، با ورود همتایان ایکار، هجو کاملی از جهان نویسندگان آن دوره فرانسه نشان می‌­دهد. او حتی فضای روشنفکری را آسوده نمی­‌گذارد. روشنفکران را عده­‌ای بی‌کار ترسیم می­‌کند که دائما مشغول سیگار کشیدن در کافه‌­ها و چرت­‌وپرت بلغور کردن هستند. او به فاصله­ میان نویسنده و جامعه اشاره می­‌کند که از جمله دلایلی‌­ست که ادبیات را بیش از پیش در میان خلق منفور می‌سازد.

اما نقطه قوت اصلی رمان رمون کنو شخصیت اصلی­‌اش است. ایکار یکی از به­ یادماندنی‌ترین شخصیت­‌هایی­‌ست که در میان رمان نوها با آن مواجه می­‌شویم. موجودی که قرار بوده شخصیت اصلی داستان اوبرِ نویسنده باشد و حال به شخصیت اصلی رمان رمون کنو تبدیل شده است. از کاغذ اوبر پرکشیده و بر کاغذ کنو نقش بسته و خدا می‌­داند این چرخه تا کجا ممکن است ادامه­‌دار شده باشد. او در مواجهه با جهان ماده دچار سردرگمی می‌­شود. هیاهویش را نمی­‌فهمد و با اینکه از جهانی رئالیستی وارد جهان مادی شده، انگار توان درکش را ندارد. نویسنده در این­جا ارجاعاتی به انقلاب صنعتی و تاثیر آن بر مکانیکی شدن زیست انسان دارد. ایکار سعی می­‌کند کتبی درباره مکانیک بخواند بلکه جهان را بهتر بفهمد، اما آشنایی‌­اش با زنی دلربا و جذاب است که منجر به کشف عشق می‌شود، ایکار را تبدیل به انسان می­‌کند و به او بُعد می­‌بخشد. حال دیگر با موجودی تک‌بعدی طرف نیستیم و ایکار یک انسان است. انسانی عاشق که احساس می­‌کند.

حتما عنوان کتاب شما را یاد افسانه­ ایکاروس انداخته. ایکاروسی که می­‌خواست تا انتهای آسمان پرواز کند، اما گرمای خورشید بال­‌هایش را سوزاند و او را به زمین بازگرداند. در رمان کنو این افسانه به شکل دیگری بیان می­‌شود که آن را اقتباسی آزاد از افسانه مذکور می‌سازد در رمان ایکار توانسته از آسمان کاغذی­‌اش عبور کند، اما در جهان ما هرچه فراتر می­‌رود و کشف می­‌کند، سرخورده­‌تر و مغموم‌­تر می‌­شود. ایکار هرچه عالم‌­تر شده و به وجود خود آگاه‌­تر می‌­شود، رنج بیشتری را متحمل خواهد شد. درنهایت ایکار می‌­فهمد که تنها راه رنج نکشیدن، رهایی از این دنیاست و دوباره پرواز می­‌کند.

با تمام این تعریف‌­ها نمی‌­خواهم «پرواز ایکار» را اثری بی‌­نقص بخوانم. هرچند در بی‌­نظیر بودنش شکی ندارم؛ اما مشکلات آن هم بر من عیان بوده. در نیمه دوم، انگار نویسنده رمان از خلاقیت تهی شده و دست به خلق شخصیت‌­ها و موقعیت‌­هایی می‌­زند که بعضا قرابتی با جهان داستان و مفهومی که دنبال می‌­کرده ندارند. هرچند برخی از شوخی‌­های کنو می­‌گیرند، ولی نیمه دوم رمان به جذابیت نیمه اولش نیست. شخصیت مورکول (کارآگاهی که وظیفه دارد ایکار را به اوبر بازگرداند) می‌­توانست پرداخت بهتری داشته باشد، ولی کنو انگار تمرکز اصلی‌­اش بر ایکار بوده و همین باعث می‌­شود که بقیه شخصیت‌ها زیر سایه او قرار بگیرند. اما در نهایت، «پرواز ایکار» اثری­ست درخشان و خاص از ادبیات فرانسه که نمی­‌دانم چرا تا به امروز در ایران ناشناخته­ و گمنام باقی مانده است.

«پرواز ایکار» به قلم رمون کنو و ترجمه کاوه سید حسینی توسط نشر نیلوفر منتشر شده است.

 

عنوان: پرواز ایکار/ پدیدآور: رمون کنو، مترجم: کاوه سید حسینی/ انتشارات: نیلوفر/ تعداد صفحات: 297/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید