جووانی برتونه یک قمارباز کلاهبردار است که به عنوان مهرهای برای رسوخ به هستههای مقاومت و جاسوسی از دستگیرشدگان، در کسوت یک ژنرال، به زندان فرستاده میشود. شاید بد نباشد نگاهی گذرا به داستان بیندازیم.
در همان فصلهای ابتدایی کتاب جووانی برتونه که توسط نیروهای امنیت ملی دستگیر شده، از انگیزههای کلاهبرداریاش میگوید و سعی میکند خیانتها و نادرستیهایش را توجیه کند: «به ایشان بگویید چطور اخباری در مورد پسرها و برادرها و شوهرهایتان برایتان میآوردم! بگویید که کاری میکردم که به آلمان فرستاده نشوند، که در امن و امان بودند و حالشان خوب بود، و به زودی قرار بود آزاد بشوند. راست نبود. حقیقت نداشت، اما خب که چی؟ ترجیح میدادید خبرهای بد دریافت کنید؟ که آنقدر کتک میخوردند تا خون استفراغ کنند؟ تا خونین و مالین بشوند؟ که ده نفر، ده نفر توی یک سلول تنگ و باریک میخوابیدند؟ که توی یک واگن احشام به لهستان فرستاده میشدند؟ ترجیح میدادید از این جور خبرها بشنوید؟ نخیر، شما از این جور خبرها نمیخواستید. به لطف سرگرد گریمالدی، لازم نبود نگران چیزی باشید. میتوانستید شبها سرِ راحت روی بالش بگذارید. وقتی هم که آن بستهها را برای من میآوردید، این کار را با طیبخاطر انجام میدادید. «خواهش میکنم جناب سرگرد، کاری کنید که فورا به دستش برسد» یا «یک پلوور زمستانی است، چون خیلی سردش میشود.» یا «کمی سالامی آوردهام!» سالامیهایی که هیچکس نمیخواهد بخورد. بله، البته برای این کارها پولی هم به من میدادید، و من در عوض به شماها امید میدادم. حالا خواهیم دید، سینیورا ریوا، که با متهم کردن این آدم دغلباز چه آرامش خاطری نصیبتان خواهد شد. حالا که شوهرتان تیرباران شده. مثل اینکه من تیربارانش کردم! خانمها و آقایان، حرف بزنید. بگویید که من چه شارلاتی هستم که سرتان کلاه گذاشتهام. بهتان خیانت کردهام. بگویید!»
از همین جملههایی که خوانده شد تا حدودی میتوان با شخصیت برتونه آشنا شد و همین آشنایی مختصر سبب میشود از آنچه در ادامه اتفاق میافتد، شگفتزده نشویم و پیشنهادی که به او داده میشود برایمان عجیب و دور از انتظار نباشد.
در ادامه، دو انتخاب پیش روی جووانی برتونه نهادهمیشود: «گفت: خوب، حالا بفرمایید به چه شیوهای ترجیح میدهید در یک دادگاه نظامی آلمانی حضور پیدا کنید، تحت نام سرگرد گریمالدی و به اتهام همکاری با نهضت مقاومت و ارتشای نظامیان آلمانی یا میخواهید برگردید به نام جووانی برتونه، فرزند فلان و بهمان، و اتهام کلاهبرداری و برخلاف قانون پوشیدن اونیفورم نظامی؟»
در نهایت، اوست که از میان دو راهِ پیش رویش، یکی را انتخاب میکند. اما این پایان ماجرا نیست؛ در واقع داستان از آنجایی آغاز میشود که برتونه در نقش گریمالدی ـافسری که به متحدان آلمانیاش وفادار مانده بود و افسر نیروهای مسلح جمهوری سوسیالیستی ایتالیا بودـ به زندان فرستاده شد. در ادامه، داستان به صورتی پیش میرود که نشان میدهد چه عواملی سبب میشود مردی دغلکار به ناگاه متحول شده و به یکی از فرزندان خَلَف جنبشِ مقاومت ایتالیا تبدیل شود.
از کتاب و در وصف تحول درونی شخصیت اصلی میخوانیم: «همه صداها به هم پیوستند و در آن حیاط خالی و خلوت، سرودی که ماملی برای میهنش سروده بود طنین انداخت.
ژنرال انگار زیربار این سرود در هم شکست. شانههایش تا شدند و سرش دوباره بر سینهاش افتاد. اما وقتی که فرانتس کوشید زیر دست او را بگیرد، دست او را پس زد، خود را آزاد نمود و برگشت تا نگاه خود را به چهره افسر آلمانی بدوزد، در حالی که سرپیچی از فرمان دشمن را در چهرهاش می شد حس کرد، همراه با زهرخندی آکنده از خشم، چندان که رئیس زندان قدمی به عقب برداشت.»
در بخش دیگری از کتاب میخوانیم: «وقتی ژنرال از عاقبت کار خود و دیگران آگاهی یافته بود، تنها یک چیز درخواست کردهبود. او خواسته بود اجازه دهند لباس ارسالی همسرش را بر تن کند که هرگز نپوشیده بود.» گویا ژنرال قلابیِ داستان پیش از گرفتن آن تصمیمِ سخت، خود را لایق و سزاوار پوشیدن آن لباسها نمیدانسته. لباسهایی که همسرِ ژنرال دلا روره برای شوهری که میپنداشت زندانیست، فرستاده بود.
اگر بخواهیم کتاب را در جملهای خلاصه کنیم، کافیست جمله آن افسر آلمانی را تکرار کنیم که میگوید: «ما آلمانیها این کشور را با ژنرالهای واقعیاش مورد قضاوت قرار میدهیم. اما ایتالیا را باید با ژنرال قلابی و مردانی مانند او سنجید.»
از رمان «ژنرال دلا روره» در سال ۱۹۵۹ فیلمی به همین نام به کارگردانی روبرتو روسلینی، کارگردان مطرح ایتالیایی، ساخته شد که جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز را از آن خود کرد. برخلاف بسیاری از اقتباسهای ادبی ناموفق، فیلم سینمایی «ژنرال دلا روره» از نظر همپوشانی با داستان اصلی، فیلم موفقیست. اگر فیلم را دیده باشید متوجه خواهید شد که چه رابطه تنگاتنگی میان داستانِ کتاب و خطِ رواییِ فیلم برقرار است و اگر به خواندن کتاب اکتفا کردهباشید؛ لابد در جایجای کتاب حال و هوای سینما را حس کردهاید. همانطور که در زمان تماشای بسیاری از فیلمها، پس از پایان یک سکانس، صحنه به اندازه چشم برهم زدنی تاریک شده و با گذشت چند لحظه بسیار کوتاه، پرده دیگری از آن نمایان میشود. در این کتاب نیز، گاهی با تمام شدن یک پاراگراف و باز شدن پاراگراف جدید، زمان، مکان و موقعیت رواییِ داستان تغییر میکند. در واقع فصلبندی کتاب نظم دقیق و مرتبی ندارد و خواننده اگر حواسش جمع و متمرکز بر داستان نباشد، ممکن است به اشتباه بیفتد و لازم شود که بارها یک جمله و پاراگراف را بخواند.
عنوان: ژنرال دلا رُوِره/ پدیدآور: ایندرو مونتانللی، مترجم: وازریک درساهاکیان/ انتشارات: نشر نو/ تعداد صفحات: 96/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/