این کتاب در نگاه اول، مجموعه خاطرات است اما در فرامتن و در افقی وسیعتر، کتاب شامل بخشهای مهمیست که شخصیت و زندگی را میسازند. هرچند بنابر حدس قوی، نویسنده فقط بخشهایی از زندگی و خاطراتش را به اشتراک گذاشته است اما همان بخشهای گزینشی واجد مولفههای مهم در ایجاد عادات و خلقیات هر فرد هست. بر همین اساس من در این یادداشت کتاب سدنصرالدین را طرحی برای یک زندگینامه خودنوشت میبینم هر چند در پایان کتاب رسما مجموعهای از خاطرات یک تهرانی از یکی از محلات قدیمی این شهر است.
باید توجه داشت که برخلاف مغرب زمین، خاطرهنویسی در ایران به شکل زندگینامه خودنوشت که به واقع حدیث نفس است، در مقام یک ژانر تثبیت شده سابقه چندانی ندارد. با آغاز عصر روشنفکری در ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار، خاطرهنویسی از سوی درباریان و شاهزادگان، همچنین از سوی روحانیون و اشراف که سواد خواندن و نوشتن داشتند، آغاز شد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدین شاه که طرفدار مشروطه نیز بود، در زمره نخستین زنان ایرانی است که به این ژانر روی آوردهاند. اثر او با عنوان خاطرات تاج السلطنه در سال ۱۹۸۲ م به چاپ رسید. اثر سه جلدی شرح زندگانی من از عبدالله مستوفی، یکی از دولتمردان دوره قاجار که درباره زندگی اجتماعی در تهران زمان قاجاریان و اوایل دوره پهلوی است، در کنار دیگر یادداشتهای روزانه و خاطرهنویسیهای دولتمردان، درباریان و سیاسیون عصر پهلوی، همگی نمونههایی از این دست هستند.
خاطرهنویسی باید بتواند فضایی را برای ما زنده کند تا از جریانهای یک مقطع خاص، چگونگی روابط و مناسبات در آن مقطع، زیست اجتماعی مردم، ساختار فیزیکی شهر، وضعیت خیابانها و طرز فکر مردمان آگاه شویم. میتوان گفت خاطرهنویسی اهمیت تاریخی و جغرافیایی دارد و اگر نویسنده اثر دست به قلم باشد و نثر خوبی داشته باشد، کتابش از نظر ادبی شایسته و قابل توجه است، زیرا هم فضا را توصیف میکند و هم به لحاظ نثر، شوری را در ما پدید میآورد. کتابهایی از این دست مانند «تاریخ بیهقی» به لحاظ ادبی کارکرد خود را دارد و بر نثر دیگران تأثیر میگذارد.
با نظر به توصیفات فوق امیر خیام در سدنصرالدین توانسته است تا حد زیادی بخشی از تاریخ و جغرافیایی فرهنگی ایران را در تهران پنجاه سال پیش روایت کند. خاطرهنویسی سهم عامه مردم از ادبیات است. ما ادبیات طبقه مخاطب را از کجا میتوانیم بشناسیم؟ خاطرهنویسی. خاطرهنویسی حد فاصلی است مابین مخاطب عام ادبیات و تولید حرفهای ادبیات. بحث دیگری که در خاطرهنویسی مطرح میشود این است که بسیاری از مولفان، شاعران، نمایشنامهنویسان و فیلمنامهنویسان حرفهای نوشتن را از خاطرهنویسی آغاز کردهاند، زیرا خاطرهنویسی در دورهای شکل میگیرد که ناخودآگاهِ انسان شکل مییابد؛ دوره خلجانهای روحی و تنشهایی که در ناخودآگاه فرد وجود دارد. دوران روبهرویی فرد با ناخودآگاه فردی سهم بسیاری در شناخت و ثبت درست لحظههای خلجان و تنشهای ناخودآگاه دارد.
بررسی ویژگیهای واقعی بودن سوژه نویسا(امیر خیام) در این سبک نوشتار و تحلیل عناصر مرتبط با هر یک میتواند بر پایه رویکردها و نظریههای نقادانه ادبی، فلسفی، زبانشناختی، روانکاوانه و غیره که رواج بیشتری در عصر حاضر دارند، باشد. در نتیجه خوانشهای به دست آمده از آنها در گرو نگرش پژوهشگران از منظرهای گوناگون یاد شده است و از این رو میتواند با یکدیگر متفاوت باشد. به بیان دیگر، تردیدی نیست که قرائت شیوه بازنمایی سوژه نویسا در کتاب سدنصرالدین امری نسبی و عارضی به شمار میآید، نه ذاتی. حوزه زندگینامه خودنوشت با تکیه بر خاطرات با دربرداشتن خصوصیات و ویژگیهای خاص اول شخص مفرد، فرصت خوبی را برای توصیف زندگی و افکار نویسنده فراهم میآورد. در این کتاب ما با آنچه که زندگیساز است سروکار داریم به عنوان مثال رابطه نویسنده و راوی با «عزیزجون» که نماد تمامعیار زن سنتی ایرانی است. شخصیت امیر تحت تاثیر تربیت و نظام ارزشی عزیزجون که عمه راوی است رقم خورده است.
عزیزجون میتواند یک الگوی نسبتا کامل برای شناخت تیپ زنان ایرانی در دوره پهلوی باشد. زنی تهرانی و سختگیر و خانهدار و در عینحال با میزان بالایی از احساس مادری برای همه دوروبریهایش. پایش هم بیفتد از نفرین و بدوبیراه هم ابایی ندارد.
غیر از عزیزجون و شخصیتهای ثابت منزل، کلی شخصیت فرعی دیگر در هر روایت میآیند و میروند و بخشی از خاطرات زندگی راوی را رقم میزنند. در این میان برخی روایتهایی هم هستند که پایان باز دارند و تصور پایان به مخاطب واگذار شده است که من آن را در این کتاب پسندیده نمیدانم و نمیبینم. وقتی نویسنده تصمیم گرفته است تا قطعاتی از زندگیاش در کودکی و نوجوانی و جوانی را برای ما تصویر کند پایان باز برای برخی از این قطعات بیمعناست. آن قطعه از خاطرات با شروع و پایانش معنا مییابد.
نکته قابل تامل دیگر که در پایان این نوشتار به آن اشاره میکنم نثر کتاب است. نویسنده تقریبا تمام کتاب را با لحن گفتاری نوشته است آن هم با لهجه و اصطلاحات تهران قدیم. این موضوع با روح حاکم بر کتاب که مجموعهای از خاطرات در آن تاریخ و فرهنگ است همسو است، هرچند میتوان با وسواس بیشتری گفت کاش کتاب نوشتاری نوشته میشد و نقلقولها محاورهای بیان میشد.
عنوان اثر: سدنصرالدین/ پدیدآور: امیر خیام/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۲۵۴/ نوبت چاپ: اول.
انتهای پیام/