مروری بر پرفروش‌ترین اثر ادبی ژاپن

عشق جنایت است؟

27 مرداد 1403

مفهوم «وصال» در ادبیات عاشقانه، همیشه با نوعی احساس شعف و شادکامی همراه بوده. گویا نمی‌توان عاشقِ به معشوق رسیده را جایی غیر از روی ابرها تصور کرد. مگر آن که استثناهایی پیدا بشود که بتواند او را از آن بالابالاها به زیر بکشد. مگر آنکه وصال در دل خود رنجی را پنهان کرده باشد و یا اینکه اصلِ وصل به شیوه‌ای زیر سوال برود، یا آنکه پای وجدان و اخلاق و شرافت به میان بیاید. یعنی همان مسائلِ همیشه‌ جدیِ انسانیت. این نقطه‌ انسانی، همان نقطه‌ای است که در مرکز رمان «کوکورو» اثر ناتسومه سوسه‌کی قرار گرفته است. بنابراین قرار است این رمان، پیوسته چهره غیرقابل تحمل واقعیت را روبه‌روی‌مان نگه دارد و زیر گوشمان به زمزمه بخواند: «عشق جنایت است، می‌فهمی؟»

کوکورو «پرفروش‌ترین اثر ادبی تاریخ ژاپن» است و به همین اعتبار می‌تواند موید سلیقه جمعیِ ادبی یک ملت باشد. بعد از خواندن کتاب پیش‌فرض‌هایی که از ژاپنی‌ها در ذهنم داشتم سر جای‌شان ماندند. کوکورو آرام بود و بی‌عجله پیش می‌رفت. متانت، صبوری، گزیده‌گویی و تمام سادگی‌هایی که از یک زندگی ژاپنیِ عهد میجی سراغ داریم، به صورت پررنگی در کتاب حضور داشتند. اینکه کوکورو به عنوان اثری محکم و دغدغه‌مند، محبوب‌ترین اثر ادبی ژاپن باشد، چیزی جز خوش‌سلیقگی جمعی و فاخرپسندی مردم ژاپن را نمی‌رساند.

روند داستان، پرداخت شخصیت‌ها و فضاسازی همگی با سرعتی نه چندان زیاد پیش می‌روند اما این آهستگی از جذابیت و کشش اثر کم نمی‌کند. در دو فصل ابتدایی کتاب عملا شاهد اتفاق، گره و یا حتی هیجان خاصی نیستیم و تمام شوک‌ها دفعتا در فصل نهایی رخ می‌دهند. با این وجود شما همراه شخصیت‌ها می‌مانید و رهاشان نمی‌کنید. این هنر سوسه‌کی در تلفیق هنرمندانه فرم مینیمالیستی‌اش با یک ابهامِ کنجکاوی‌برانگیز است که روی‌هم‌رفته کشش لازم را به اثر بخشیده. جالب است که سوسه‌کی به عنوان نخستین رمان‌نویس مدرنیست ژاپنی، توانسته روحیه ژاپنی را در آثارش حفظ کند و در حین ترسیم زندگی‌های ژاپنیِ رو به تجدّد، به بحران‌های شکل نوین مَدنیت بپردازد. بعد از خواندن کوکورو، قدرت و ظرافت قلم سوسه‌کی تاحدودی برایم شگفت بود. چه عموما اولین‌ مدرنیست‌ها، جایی بین پارامترهای کلاسیسم و مدرنیسم سررشته را گم می‌کنند. اگرچه در اولین اثرش، «ما گربه هستیم»، این سرگیجه کاملا مشهود است، در کوکورو، پختگی و تعادلی حرفه‌ای را شاهدیم. او در کوکورو کاملا از این وضعیت بلاتکلیف عبور کرده و در سمت مدرنیسم ایستاده است.

شخصیت اصلی کوکورو دانشجویی شهرستانی است که در توکیو تحصیل می‌کند. مرد جوان که نامش را هم نمی‌دانیم، روزی در ساحل دریا مردی را می‌بیند و ناخودآگاه به سویش کشیده می‌شود. او را سنسِیْ [یا سنسِه، به معنای استاد] خطاب می‌کند و به گونه‌ای شبهِ مرید سنسی می‌شود، بدون آنکه بداند چرا. او فقط حس می‌کند که سنسی با بقیه آدم‌ها فرق دارد. جلوتر که می‌رویم، در نامه‌ای که سنسی برای مرد جوان می‌نویسد، احساس مرد جوان را بی‌راه نمی‌یابیم و راز بزرگ سنسی برایمان فاش می‌شود. از آن دست رازها که هر که در دلش داشته باشد، حیات عادی‌اش را از دست خواهد داد. رازی که با بزرگ‌ترین موهبت زندگی سنسی که عشق به همسرش است، گرهی کور خورده و رنجی پاک‌نشدنی را بر قلبش نشانده. عشق و رنج به قدر یک عمر به هم آمیخته‌اند تا او هرگز نتواند در این عشق بزرگ به آسودگی نفس بکشد.

«نوشیدن را کنار گذاشتم، ولی باید چیزی را جایگزینش می‌کردم. ناگزیر دوباره به کتاب رو آوردم، بی‌برنامه و بی‌هدف. همین که کتابی تمام می‌شد، می‌بستم و کنار می‌گذاشتم و کتاب دیگری دست می‌گرفتم. همسرم مکرر از من می‌پرسید که چرا این‌همه کتاب می‌خوانی. در جوابش فقط به‌تلخی لبخند می‌زدم، غمگین از اینکه او، کسی که در این دنیا بیش از همه به او عشق و ایمان دارم، درکم نمی‌کند.»

سنسی تنهاست و راز کهنه او به تنهایی‌اش عمق بیشتری بخشیده. رازی که حتی معشوق و همسرش، نزدیک‌ترین آدم زندگی‌اش، به‌کل از آن بی‌خبر است. انسانی که در کوکورو می‌بینیم، با وجود در آغوش داشتن بزرگترینِ عشق‌ها تنهاست. در حقیقت، همه آدم‌های کوکورو تنهایند؛ «باهم‌اند و تنهایند»: سنسی از چیزی رنج می‌برد ولی توان افشایش را ندارد، همسرش از غم درونی سنسی باخبر است اما نمی‌تواند این پوشش را بدرد و به او نزدیک‌تر شود، مرد جوان از زندگی روستایی‌اش فاصله گرفته و دیگر قرابت چندانی با خانواده و گذشته‌اش احساس نمی‌کند. این جنس تنهایی، تنهایی انسان در عصر نوظهور مدرن است که  حاصل شکاف بین گذشته و حال و زیروزبر شدن ارزش‌هاست. به قول سنسی: «تنهایی بهایی است که ما باید در ازای تولد و زندگی در دوران مدرن بپردازیم: دورانی آکنده از آزادی، خودبسندگی و منیّت.» نگاه سوسه‌کی در کلّیت خود همواره از روزن «مدرنیته و تبعاتش» به انسان و جهان می‌رسد و این نگاه با تحولات دوره میجی پیوندی معنادار دارد. سوسه‌کی، سنسی و حتی شاید خودش را آخرین بازماندگان متعهد به اصول و ارزش‌های سنّتی می‌داند و معتقد است بعد از مرگ امپراتور میجی، دوران سنسی و هم‌قطارانش نیز به پایان می‌رسد. پایان کتاب با مرگ امپراتور و به‌دنبالش ژنرال «نوگیِ» وفادار، گره خورده است. به همین مناسبت، کوکورو را می‌توان سوگ‌نامه پایان عهد رویاییِ میجی خواند.

«آن‌وقت در گرماگرم تابستان، امپراتور میجی درگذشت. احساس من این بود که روح امپراتوری میجی که با امپراتور آغاز شده بود، با درگذشت امپراتور نیز به پایان رسیده و دوران من و امثال من هم که به شدت متأثر از عصر میجی بودیم، به سر آمده است.»

سنسی با وجود آنکه شرافت خود را لکه‌دار می‌بیند، همچنان خودش را متعلق به دوره‌‌ای می‌داند که در آن پایبندی به ارزش‌های اخلاقی حرف اول را می‌زند. او به گناه خود واقف است و سال‌ها از این خطاکاری زجر کشیده و دقیقا همین مسئله است که او را همچنان متعلق به دوره اخلاق‌مداری نگه می‌دارد. از همین روست که نه او قادر به درک مرد جوان است، و نه مرد جوان از صحبت‌های سنسی سر درمی‌آورد.

«یادت است که تلاش می‌کردی من را به مباحثه درباره عقاید معاصر بکشانی. برخوردم در این مورد را هم احتمالاً به یاد می‌آوری. هرچند نظراتت را به‌کلی خوار نشمردم، اما هیچ‌وقت اجری هم برای آن‌ها قائل نشدم. افکارت بر شالوده محکمی استوار نبود و جوان‌تر از آن هم بودی که بر پایه تجربه به آن‌ها رسیده باشی.»

«کوکورو» به معنای «دل» است و احتمالا سوسه‌کی نمی‌دانسته که قرار است روزی کوکورو به معنای واقعی کلمه، «قلب» ادبیات ژاپن بشود. مترجم انگلیسی در پیشگفتار، به نقل از لافکادیو هرن، به معنای عام «دل» نیز اشاره می‌کند [دلِ چیزها: دل تاریخ، دل تاریکی و …] که به هیچ‌وجه بی‌راه نیست. عشق در قلب رمان ایستاده و در قلب همه چیز است؛ درواقع عشق همه چیز است، حتی جنایت.

عنوان: کوکورو/ پدیدآور: ناتسومه سوسه‌کی؛ مترجم: قدرت‌اله ذاکری/ انتشارات: برج/ تعداد صفحات: ۲۳۱/ نوبت چاپ: سوم.

انتهای پیام/

منتشر شده در:

بیشتر بخوانید