داوود غفارزادگان نویسنده خوب و گزیدهکاری که در عوالم خودش سیر میکند و کمتر اهل ارتباط با رسانهها و آمدوشدهای معمول جمعی است، با همین دیدگاه در «فراموشان» سراغ شش شخصیت غیرمشهور رفته که از واقعه عاشورا روایتی دارند. آنها در حاشیه اتفاقات بزرگ ایستادهاند و از دید خود آنچه میگذرد را شرح میدهند. نتیجه کار او 6 روایت با عناوین «روایت قاصد والی مدینه»، «روایت همسر زهیر ابن قین»، «روایت یکی از سربازان حر بن یزید ریاحی»، «روایت غلام عبیدالله بن زیاد»، «روایت یک کاتب گمنام» و «روایت قیس بن اشعث» است، روایتهایی که به مخاطب حس اعتماد را میدهند و میداند آدمهای معمولی یا لااقل معمولیتر ماجرا به او روایتی از دید خودشان ارائه میدهند. اثر او روان و خوشخوان است.
آدمهایش قضاوتی ندارند و آنچه را که دیدهاند روایت میکنند. آنها هم درست اندازه مورخان حق روایت دارند و بدون بهبه و چهچه و تعریف از حاکم و خلیفه و… مثل یک آدم معمولی برشی از یک اتفاق بزرگ را که به چشم دیدهاند روایت میکنند. آن هم با زبان و بیانی ساده و عاری از پیچیدگی که همین هم معمولی بودن آدمهای روایتها را بیشتر به مخاطب قبولانده و درگیرش میکند. ایجاد یک چندصدایی آرام که گویی شخصیتها در آن نجوا میکنند و صدایشان در همهمهها گم نمیشود، اتفاق جالبی است. گمنامانی که آنها را نمیشناسیم به انتخاب نویسنده از گمنامی خارج میشوند. حتی آن کاتب گمنام هم برای ما آشناست و معرفیاش با عنوان گمنام او را در جایگاه متفاوتی از سایر شخصیتها قرار میدهد. گویی نویسنده میخواهد بگوید آنکه قلم به دست دارد و تاریخ مینگارد، بیش از همه در موقعیت دشواری به سر میبرد. نمیتواند راحت حرف بزند و بنویسد و ورای از قلمزدنهای خرج از میلش در دربار، حق گفتن نظرات و تفکراتش را ندارد. میشود درباره سایر شخصیتهای انتخابی نویسنده هم یک به یک نکاتی را بیان کرد و دید او مقوله مهم شخصیت را در داستان خوب میشناسد.
علاوه بر این نویسنده خصلت همیشگی فوقالعادهاش را در این اثر هم حفظ کرده است و در استفاده از لغات خست به خرج داده است. او نثری پالوده دارد که کمتر میتوان در آن کلمهای اضافه یافت. از اینرو متن سرراست، ساده و عاری از اضافات است. تصاویرش را به سادهترین شکل ممکن میسازد و در پس این سادگی تمام حواس مخاطبش را میبرد سمت روایتِ ساده آدمهای معمولی ساده. او شخصیت را خوب میشناسد و سادگی متنش را هم دقیق پیش میبرد.
کتاب از نظر ساختاری یکدست و جالب است، جای روایتها را که عوض کنی هم اختلالی در درک آنها پیش نمیآید. نویسنده میگذارد روایتهای ساده در تو تهنشین شود و کار خودش را بکند. نقش واسط آدمهایی که در چرخه اصلی قدرت جایی ندارند اما در بازیهای میانی یا حضور کمرنگ داشته و شاهد اتفاقات هستند و یا به واسطهای روایت میکنند برایمان، چیزی شبیه اتفاقات معمول زندگی است انگار. اتفاقاتی معمولی که ما آدممعمولیها برای هم تعریف میکنیم. گاهی در روایتهایمان هم میخواهیم پررنگتر و مهمتر به نظر بیاییم و چیزی باشیم بیشتر از سایهای گمشده کنار ستون دارالخلافهای یا خانهای.
از این روست که روایتها آشنا میزنند و ردی از خود ما را دارند. مورد اعتنایمان قرار میگیرند و حس میکنیم همه حس گفتن دارند، حس میکنیم همه هستیم و هستند برای روایت کردن، چه چیزی بهتر از این…
عنوان: فراموشان/ پدیدآور: داوود غفارزادگان/ انتشارات: قدیانی/ تعداد صفحات: ۹۶/ نوبت چاپ: نهم.
انتهای پیام/