مجله الکترونیک
قرن نو ـ دوست دارید 1401 شبیه کدام کتاب باشد؟
تصمیم گرفته بودم زنگ بزنم و عذرخواهی کنم. بگویم هیچ کتابی پیدا نکردم که دلم بخواهد سال آینده حتی به فضای آن نزدیک باشد. اما در آخرین دوری که در کتابخانهام گشتم، چشمم روی «گزینه اشعار عمران صلاحی» ایستاد. کتاب را برداشتم. اتفاقی یکی از صفحههای میانی را باز کردم و خواندم: «چرا همیشه بهاری؟ […]
قرن نو ـ میدانستید هنرمند و طبیعت به هم شبیه هستند؟
بگذارید یکجور دیگر بگویم. از قدیم، از زمانی که نمیدانیم دقیقا چه زمانی بوده، همه از عشق گفته و نوشتهاند، بعضی آثار و حرفهایی که دربارهاش خلق شده باقی مانده و برخی دیگر نه. هیچکس خالق عشق نیست اما همه از عشق مینویسند. آیا عشق تکرار میشود؟ نه. ممکن است ما تفسیر و اثرهای تکراری […]
قرن نو ـ ماهی قرمز که تحلیل نداره!
شما باید درون مایع مغزی ـ نخاعی من باشید تا این تعداد ماهی قرمز را درک کنید. شاید برای شما ماهی قرمز فقط یک تعریف داشته باشد و همهشان شبیه هم باشند اما برای من و هم نسلانم ماهیهای قرمز برای خودشان تفسیرنامهای دارند و شجرهنامهای و حتی طبقه زیستی! نسلهای قبل و بعد من […]
تصویری از جامعه از هم گسیخته امروز در «نوبت ناتانائیل»
به لحاظ داستانی هیچ چیز ارزشمندی دستتان را نمیگیرد. اما اگر به «نوبت ناتانائیل» به چشم یک پاورقی مدرن از حسینقلی مستعانِ زمانه نگاه کنید شما درستترین زاویه را انتخاب کردهاید. پاروقی که به درد یک ستون در روزنامه میخورد و بعد پیچیدن سبزی در آن. آنجا که قلندران پیژامهپوش دور هم جمع میشوند، دودی […]
«محرمانه میلان» حکایتگر تضاد میان غرب و شرق است
مهاجر، با سردرگمی در فرهنگ کشور میزبان دچار اختلال هویت میشود؛ گویی از فرهنگ خویش گسیخته است، اما به فرهنگ کشور میزبان نیز هنوز تعلقی ندارد؛ بنابراین، برای یافتن هویت حقیقی خود، همواره در تکاپوست. فرد مهاجر، با دیدن و شنیدن آنچه در کشور میزبان میگذرد، دچار شوک فرهنگی، تزلزل شخصیتی و دوگانگی اندیشگانی میشود. […]
«جنایت و مکافات» نقطه پرواز داستایفسکی است
رنج در ادبیات داستایفسکی رسیدن به نقطه اوج است. عیش مدامش درد است و نگاهش به انسان. انسان در ادبیات داستایفسکی غایت و هدف است و او را در جایگاه بالایی میبیند. در مقام سختترین انتخابها میگذاردش و بعد خودش روی چهار پایهای مینشیند و به کنشها و انتخابهای تصویری که خلق کرده است، نگاه […]
رومن گاری از نجاتدهنده بودن مهر غافل نبوده
«رزا خانم» سرپرست این بچههاست. پیرزن چاق و سن وسال داری که یهودیست و زندگیاش را از راه نگهداری این بچهها میگذراند. او هم روزی فاحشه بوده. زن عجیبی که به گفته مومو زشت است، ترسهای خودش را دارد و هرروز پیرتر و بیمارتر میشود. او هیچ مدرک شناسایی مبنی بر وجود خودش ندارد، از […]
بیایید با هم چند داستان برفی بخوانیم
نمونههای داستانی بسیارند و هر کدام از برف به نیتی استفاده کردهاند. حالا شما هم شال و کلاه کنید که میرویم برخی داستانهای برفی که با برف در ذهنمان ماندگار شدهاند، مرور کنیم. ـ برفهای اسطورهای شاید ندانید که در ایران باستان «دیو برف» داشتهایم. ملکوس یا مرکوس دیوی است که در پایان هزاره اوشیدر، […]
«آبنبات هلدار» شما را به یک استراحت دعوت میکند
«آبنبات هلدار» اولین کاری که میکند تکلیف مخاطب را با خودش روشن میکند. روی جلد نوشته «داستان طنز»! این یعنی اینکه آهای مخاطبی که دنبال کار جدی و دهنپرکنی میگردی، اینجا دنبالش نباش و وقت و پولت را صرف نکن. قرار است اینجا با طنز به دنیا و اتفاقاتش نگاه کنیم. پس برخی همین ابتدای […]
روایتهایی از تنهایی در میان دیگران
اولین چهرهای که آمد توی ذهنش، چهره پسرکی با صورت قیقاج و عجیب بود که چندشب پیش توی فیلم ووندر دیده بود. همانقدر مظلوم و آسیبدیده و مستحق درک و ترحم. با این حال سریع از جلوی پیرزن رد شد و تقریبا به حال دو، رفت سمت ساختمانی که انتهای حیاط بود. وارد راهروی اصلی […]
«باد نوبان» داستان سازشناپذیرهاست
«بیبی»، مادر نخلو که نماد سنتها و آیینهای غلط است پسرش نخلو و عروش شروه را به خاک سیاه مینشاند و بعد آنها را در روستای خالی از سکنه تنها میگذارد و پیش دخترش به میناب میرود. کار شروه از جنون به کشیدن آب دریا میکشد تا شاید نوزادش را دریا به او پس بدهد […]
تصویری ملموس از رنج در «عاشقی به سبک ونگوگ»
«عاشقی به سبک ونگوگ» در دو خط داستانی پیش میرود. اما این خطوط موازی اصلا با هم خوب تنیده نمیشوند و کلمات کتاب مثل ذرات جدا از همِ معلق مانده در اتمسفرند. همین یک دست نشدن و گم شدن سر رشته در پیش رفت و ادامه رمان سبب میشود که علیرغم نثر خوب، مخاطب رمان […]
روایتی از دلدادگی با واسطهگری یک شی مقدس
امروز هم همینطور شد. یکهو به دلم افتاد که نکند این چیزها که در تلگرام میگویند راست باشد و یک باتی، اپلیکیشنی، کوفتی، چیزی درست کرده باشند که صاحب پیج بتواند از آنجا بفهمد که چه کسی روزی چندبار آیدیاش را با طمانینه و نیش گشاد در آن یک وجب کادر بالای صفحه تایپ میکند. […]
برداشتی ایرانی از یک نمایشنامه سوئیسی
در اقتباس، لیلی همراه یک پسر جوان برگشته، زنی باوقار است که یکبار در جوانی شوهر کرده اما بانوی سالخورده مدام به قول خودش درحال تعویض شوهر است. ایل و کلر دو عاشق قدیمی همچنان با اشتیاق و علاقه با هم برخورد میکنند در حالیکه امیر مثل یک مرد سنتی ایرانی از لیلی دوری میکند […]
روایتی از سیودو سال اسارت در زندانهای شاه
همانطور که دیدید ذهن ما عاجز از تصویرسازی زندگی در زندان ولو برای مدت کوتاه و مشخص است اما باید دید کسانی که سالیان متمادی پشت میلههای زندان روزگار گذراندند و گرد سفیدی بر سر و رویشان نشسته چگونه توانستند تحمل کنند. «صفر قهرمانیان» مشهور به «صفرخان» یکی از آن کسانی است که بیش از […]
روایتی از ماجرای آفرینش یک رمان
شخصیتها خودشان میرفتند به کافه، تا بتوانند حرف دلشان را بزنند. آهستهآهسته «کافه پیپ» متولد شد و خیلی زود رشد کرد. آن قدر سریع که دیدم یک مکانی درست شده در برابر مکان دانشگاه، که دانشجوها آنجا ولو هستند ولی من نمیدیدمشان. نکته همینجا بود که شخصیتها نیاز داشتند یک جا ولو بشوند، آخر زندگی […]