راویان در «ماه به روایت آه» بسیار بدیع و دقیق انتخاب شدهاند و همین زاویه دید نو، برایمان داستانهای تازهای تعریف میکند که تا به حال نظیرش را کمتر جایی خوانده یا شنیدهایم.
داستان «شیر نشو» نوشته مجید قیصری روایت شیرین و دلچسبی است از تلاش آدمهای ساده و معمولی اطرافمان برای نشان دادن عشقشان به امام حسین (ع).
داوود غفارزادگان در «فراموشان» سراغ شش شخصیت غیرمشهور رفته که از واقعه عاشورا روایتی دارند. آنها در حاشیه اتفاقات بزرگ ایستادهاند و از دید خود آنچه میگذرد را شرح میدهند.
نویسنده در هر روایت، تصویرسازی خوبی انجام داده است. نویسنده مثل یک دوربین متعهد، هرچه از زاویه دید شخصیت اصلی روایت، دیده شده، در متن آورده است.
رمان «سنگ» یک اثر تاریخی است که داستان زندگی و عاقبت زرعه ابن ابان، سنگتراش عرب، را روایت میکند.
اگر روایتها را از ابتدا تا انتها کنار هم بگذاریم، میشود به عنوان یک داستان کلی بهشان نگاه کرد؛ چون زمان و مکانشان متناسب با خط داستانی تغییر میکنند و ترتیب تعریف وقایع در آنها حفظ میشود
وقایع قبل از عاشورا و اتفاقات پیش آمده برای امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در این روز از زبان شبان و کاتب دیگری که در چادری که در ظهر عاشورا در سپاه عمر بن سعد است، میبینیم
«فراموشان» واقعه کربلا را از نگاه تعدادی از راویان فراموش شده، روایت میکند. روایتهایی مستقل که در نهایت مانند تکههایی از یک پازل تابلوی کاملی از واقعه کربلا را رقم میزند. داوود غفارزادگان برای نوشتن اثری پیرامون واقعه کربلا سوژه
«سکههای سفالی» داستانی است که اصول را میداند و خط را نشکسته است. زبان اثر اگر چه بار تاریخی دارد اما سختخوان و ثقیل نیست.
نویسنده «فراموشان» سعی کرده است در هر کدام از این روایتها به سراغ یکی از شخصیتهای گمنام حادثه برود و واقعه کربلا را هر بار از یک نگاه تازه و با زاویه دید متفاوت بیان کند.