29 اسفند 1402
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

این کتاب بی‌نقص نیست
تالار نسیان

بسیاری گمان می‌­کنند جنایی نوشتن کار راحتی­‌ست. یک آدم خوبِ همه­‌فن‌­حریف خلق می‌کنی و یک آدم بدِ شیطان­‌صفت مقابلش می­‌گذاری و آن وسط­‌ها هم زنی زیبا که هوش از سر مخاطب ببرد و تمام شد، شما یک اثر جنایی خلق کردید! این دقیقا همان پیش‌‌فرضی‌ست که بسیاری از کتاب­خوان‌­ها درباره­ این ژانر و نویسندگانش دارند. البته گاهی خود نویسندگان و آثارشان هم تخم چنین فرضی را در ذهن مخاطب می­‌کارند. گفته می‌شود که ژرژ سیمنون افسانه­‌ای، خالق سری رمان کارآگاه مگره، روزی یک رمان می‌­نوشت و تعداد آثارش نیز بی‌­شمار است. با این­حال حتی وی هم در نگارش داستان­‌هایش خلاقیت زیادی خرج می­‌کرد و بی­‌منطق نمی­‌نوشت.

در اوایل قرن بیستم، مجلاتِ ارزان پلتفرمی شده بودند برای نشر داستان­‌های عامه‌­پسند و همه­‌خوان. در سال 1920، مجله­­ «ماسک سیاه» (Black Mask) آغاز به‌­کار کرد که جنایی‌هایی از همین دسته در آن منتشر می­‌شدند. هرچند که در میان خیل گسترده­ آثار متوسطش، غول‌­هایی نظیر دشیل همت و ریموند چندلر نیز قلم می­‌زدند، اما عمده داستان‌ها به اصطلاح «زرد» و عامیانه بودند و تنها عنصر مهم در آن­ها تعلیق بود و بس. این مجله تاثیر زیادی بر ادبیات جنایی آن دهه و دهه­‌های بعدش گذاشت. در همین کشور خودمان هم نمونه­‌هایش فراوان بود. از چندسال پیش از انقلاب تا اواسط دهه هفتاد، نویسندگان بی‌­نام و نشانی بودند که با اسامی مستعار، رمان‌­هایی مثلا جنایی می­‌نوشتند که کپی برابر اصل نوشته‌­های خارجی بود.

اما در اواخر قرن بیستم، جنایی­‌نویسان دیدند که عنصر تعلیق دیگر برای مخاطبی که به سینما و تلویزیون روی آورده کافی نیست. آن­ها باید به نوشته­‌هایشان عمق بیشتری بدهند. به همین دلیل ما با شاخه­‌هایی از ژانر جنایی مواجه شدیم که از آن شیوه کلاسیک و سرراست داستان­گویی فاصله گرفته بودند. تریلرهایی خلق شدند که خط روایی تنها جذابیت رمان نبود و مسائل فرامتنی و زیرمتنی مورد توجه قرار می­‌گرفتند.

«خاطرات یک آدم­‌کش» را کیم یونگ‌ـ‌ها نوشته است. نویسنده‌­ای کره­‌ای که گویا مدتی هم پلیس بوده و با سازوکارش آشناست. از طرفی خودش هم مدتی به سبب حادثه‌­ای در کودکی با مشکل فراموشی دست‌­وپنجه نرم کرده و «خاطرات یک آدم­کش» هم رمانکی‌­ست در باب نسیان. داستان آدم­کشی که اینک دچار زوال روحی شده و روز به روز درونش خالی‌تر از قبل می­‌شود. قاتلی که از قضا علاقه­ عجیبی به ادبیات هم دارد و اینک افکارش در حال محو شدن‌­اند و از آن قاتل بی­‌رحم و مجنون، جز پوسته­‌ای توخالی چیزی باقی نمانده است. داستان درواقع مجموعه یادداشت­‌های اوست که با نگارش­شان سعی دارد از آلزایمر فرار کرده و اتفاقات مهم زندگی‌­اش را ثبت کند.

رمانک کیم یونگ‌ـ‌ها راوی غیرقابل اعتمادی دارد که ممکن بود با یک پرداخت ضعیف و سطحی، با داستانی لوس و بی‌­منطق مواجه شویم، اما نویسنده در پرداخت شخصیتِ قاتلِ بیمار به خوبی ما را متوجه بیماری‌­اش می­‌کند. کاری که یونگ‌ـ‌ها در این­ اثر کرده، به شیوه فلورین زلر در نمایش­نامه و فیلم تحسین ­شده‌­اش، پدر، بسیار نزدیک است. ما از زاویه دید فردی که دچار آلزایمر شده با جهان او روبه­‌رو می­‌شویم. جهانی عاری از ثبات و مملو از حدس و گمان‌­هایی که قوانین­‌شان دائما در حال تغییر است. کار به نقطه‌­ای می‌­رسد که فرد نه تنها جزئیات، بلکه کلیات را فراموش می­‌کند و در جهان خیالی­‌اش گم می­‌شود. یونگ‌ـ‌ها در «خاطرات یک آدم‌کش» دقیقا به دنبال چنین چیزی‌­ست که هرچند نقص‌­هایی هم دارد.

وقتی به میانه داستان می‌­رسیم، دیگر فهمیده­‌ایم که نمی­‌توان به راوی اعتماد کرد. چنین مسئله­‌ای باعث می­‌شود مخاطب دلیلی برای ادامه دادن کتاب نبیند و قصه دچار سکته‌ای خفیف در اواسط داستان می‌­شود. خصوصا که راوی با تکرار این­که «آلزایمر دارد»، به خواننده کد می‌­دهد که خطوطی که می­‌خوانی معلوم نیست حقیقت داشته باشند یا خیر. چنین امری پایان داستان را کم‌­وبیش برای مخاطب جدی­‌تر آشکار می‌­سازد و دستِ نویسنده تا حدودی در چنین شیوه روایتی بسته خواهد بود چون عملا چیز زیادی در چنته ندارد. شاید مخاطب عام جذب فرم بکر داستان شود، اما در محتوا قصه الکن می­‌ماند و به عنصری برای ایجاد تعلیق نیاز دارد. به همین دلیل است که فلورین زلر وقتی «پدر» را به فیلم تبدیل می­‌کند، جای اثری دو ساعته یا حتی نود دقیقه‌ای، فیلمی هشتاد دقیقه‌ای می‌سازد که زمانش از حد معمول فیلم‌­های جریان اصلی سینما کمتر است. یونگ‌ـ‌ها نیز در روایتش متوجه این قضیه شده و جای رمانی چندصدصفحه‌ای داستانی به مراتب کوتاه‌تر می‌­نویسد.

با این­‌حال یکی از نقاط قوت دیگر اثر او تماشای زوال و فروپاشی قاتل قصه است. هرچه در «خاطرات یک آدم­‌کش» پیش می­‌رویم، راوی بیش از پیش کلیات را فراموش می­‌کند و پرسش­‌هایش بیشتر می­‌شود. او به نقطه­‌ای می‌­رسد که حتی درباره وجودش هم دچار شک و تردید می‌­شود و ما را با این پرسش تنها می­‌گذارد که آیا آدمی که نتواند به­ یاد بیاورد زنده است؟ یونگ‌ـ‌ها خودآگاهی قاتل را از او گرفته و انسانی مانده که غریزی عمل می­‌کند و شمایلی حیوان‌­گون دارد. قدرت حقیقی رمان در پایانش نهفته است که مخاطب را شوکه خواهد کرد.

در نهایت باید عنوان کرد که «خاطرات یک آدم­کش» اثر بدیعی­‌ست که فضای بکری دارد. شخصیت اولش به­‌یادماندنی‌­ست و بعید می‌­دانم که خواننده‌­اش از مطالعه­ آن پشیمان شود اما بی­‌نقص نیست و ایرادات خودش را دارد.

 

عنوان: خاطرات یک آدم‌کش/ پدیدآور: کیم یونگ‌ـ‌ها، مترجم: خاطره کردکریمی/ انتشارات: چشمه/ تعداد صفحات: 136/ نوبت چاپ: اول.

انتهای پیام/

ارسال نظر