مروری بر رمان یک فیلمساز
زنانهای در دل کویر
جلیل سامان را پیشتر با اثرات سینماییاش میشناختم. «ارمغان تاریکی» و «زیر خاکی»اش را دوست داشتم و دنبال میکردم. از قرار معلوم «وقت بودن» هم قرار بوده است که در سینماها پخش شود، منتهی بنا به مصالحی این اتفاق نیفتاده و او تصمیم میگیرد اثرش را در قالب رمان به دست خوانندهاش برساند. وقت بودن از دل سرزمینی بیرون آمده است که کمتر از آن دیده و شنیدهایم، بلوچستان. استانی در جنوب شرقی ایران که با مشکلات زیادی دست در گریبان است. بخشی از همین مشکلات را در همین کتاب میخوانیم.
فقر اقتصادی و فرهنگی جاری در طول داستان و بدعتی به نام «زنطلاق» که محوریت موضوع کتاب نیز است. زنطلاق رسمی رایج در بین مردمان این سرزمین است که توسط نویسنده مورد نکوهش قرار میگیرد و او سعی میکند در قالب داستان عواقب چنین رسومات غلط و نابهجایی را به مخاطب نشان دهد.
وقت بودن داستان دوئل دو مرد است: مردی که با روستا و مردمانش بیگانه است و مردی که در آن روستا نفس کشیده و بزرگ شده است. مردی که با لباس قانون پا به روستا میگذارد و مردی که بعد از سالها، از زندان به خانهاش باز میگردد، به این امید که زندگی جدیدی را شروع کند.
نقطه شروع داستان از همین جا است: درگیری بین جانمحمد و شاگرد اتوبوس، که در دل طوفان شن آغاز میشود و با دخالت کاظمی فروکش میکند. اگر برخلاف من، خواننده با دقتی باشید، همینجا بخشی از شخصیت کاظمی برایتان هویدا میشود. سرهنگ کاظمی فرزند قانون است و آمده است که آخرین سالهای خدمتش را در این روستا بگذراند. اما در طول خدمتش با اتفاقات و پدیدههایی مواجه میشود که گاهی مجبور است بر خلاف میل و عقیده باطنیاش و در جهت حفظ مصلحت دست به اقداماتی بزند. با این تفاسیر ممکن است تصور کنید که این کتاب از آن دسته از رمانهای مردانه است و فضای خشک و خشنی دارد، اما حقیقت عکس این است و با تیزهوشی و دقت نویسنده و ظرافتها و لطایف داستانی که در دل داستان وجود دارد؛ میتوانیم بگوییم با داستانی زنانه طرف هستیم.
داستان راوی مشکلات عظیمی است که زنان در یک جامعه عقب مانده و به شدت مردسالار با آن طرف هستند. یکی دیگر از نقاط مثبت این کتاب غیر قابل پیشبینی بودن آن تا لحظه آخر است. وقت بودن پیش از اینکه یک کتاب باشد، یک فیلمنامه بوده است و به همین دلیل در فضاسازی و توصیف منطقه بسیار ظریف و دقیق عمل کرده است و تصویرسازی ذهنی به خوبی در ذهن مخاطب شکل میگیرد.
در نهایت، میتوان گفت وقت بودن جای بیشتری برای پرداخته شدن داشت. برخی شخصیتها به خوبی ساخته و پرداخته نشدند و برخی موضوعاتی که در ذهن مخاطب شکل گرفت، بینتیجه رها شدند. نوآوری سامان در انتخاب موضوع و موقعیت برای رمانش، یک انتخاب دقیق و حساب شده و شجاعانه بود. زیرا در ارتباط با سیستان، کمتر محتوایی تولید شده و به دست مخاطب رسیده است و توجهاتی که به این منطقه میشود بسیار کم و ناچیز و البته، منفی است. برای منی که در پایتخت نشستهام و این کتاب را میخوانم خیلی خوب است که با فضا و آداب و رسوم آن منطقه از کشورم آشنا شوم و درد و رنجی که این مردمان سالهای سال است متحمل شدهاند را ذرهای ـ فقط ذرهای ـ لمس کنم. اما موضوع نگرانکننده این است که کتاب نتوانسته دیدگاه من را به مردم و کلا به آن ناحیه بهبود ببخشد و همچنان نام سیستان برای منِ مخاطب تداعی کننده حس ناامنی است. البته این تقصیر پیش از اینکه متوجه نویسنده باشد متوجه مسئولانی است که سیستان را به دست فراموشی سپرده و کاری برای مرهم نهادن بر زخم این سرزمین نمیکنند.
نویسنده معضل موجود در جامعه مستضعف جنوب کشورمان را با دیدی نه منتقدانه، که دلسوزانه نگاه کرده است. او سعی کرده تا راه حل ارائه بدهد. مشکل رسیدگی نکردن مسئولین به مناطق محروم کشورمان، خرج بودجههای بیت المال در جاهایی که لزومی ندارد، دست و پا زدن مردم این مناطق با مشکلاتشان و روی آوردن به راه حلهایی نادرست؛ این ها نه فقط گناهش بر گردن مسئولین است که نتیجهاش هم خود به خود متوجه آنهاست.
نویسنده فراتر از کم کاریها، بیان میکند که یک فرد دلسوز هم میتواند کمککار آن مردم باشد و باری را از روی زمین بردارد، که یک دولت با حجم عرض و طولی که دارد نتوانسته، چون ـ به هر دلیلی ـ نخواسته است.
عنوان: وقت بودن/ پدیدآور: جلیل سامان/ ناشر: کتابستان معرفت/ تعداد صفحات: 288/ نوبت چاپ: چهارم.
انتهای پیام/
رئوف
چه جذاب! برم سراغش ببینم چیه