07 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

«رنج بی‌پایان عشق» سیاسی نیست
زندانبانی که شیفته زندانیانش بود

روی جلد کتاب نوشته خاطرات خودنگاشت سربازنگهبان علی اوسط تنهایی از کمیته مشترک. عنوان کتاب «رنج بی‌پایان عشق» است و اما کتاب را که می‌خوانی شبیه زندگی‌نامه‌ای‌ست از مقطع و برش زندگی آقای تنهایی از کودکی تا دوران سربازی و به طور پررنگ زندگی‌اش در تهران و ماجراهایش.

این که خود نویسنده عنوان می‌کند این زندگی‌نامه‌ من و سرنوشت عشقی است که دچارش شدم که از قضا هم با شغلش که در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی تداخل پیدا کرده، با زیرتیتر توضیحی کتاب هم‌خوانی ندارد.

اینکه چرا باید کتابی با این حد از بکر بودن سوژه و جذابیت خاطراتی که او از مخوف‌ترین زندان ساواک دارد اینطور به حاشیه برود نیز جای سوال است.

به نظرم آقای تنهایی به‌جای اینکه بنشیند و خودش خاطراتش را بنویسد باید یک گروه نویسنده یا یک نویسنده چیره‌دست‌تر از این همه خاطرات و تاریخ شفاهی دست نخورده مصاحبه می‌گرفت و با قلمی قوی‌تر و جذاب‌تر آنها را به ادبیات ایران تقدیم می‌کرد. با اینکه راوی هم توانسته از پس نوشتن خاطراتش بر بیاید اما تکرارهای زیاد و خامی و ناپختگی قلم کمی از جذابیت کتاب کم کرده است. به طور مثال در جایی مطلبی به صورت پاورقی آمده و چندین صفحه بعد دوباره عینا همان مطلب در متن کتاب آورده شده است. یا برای تاثیرگذاری بیشتر به‌جای واژه‌پردازی از تکرار کردن حرف‌های قبل استفاده شده است. در جاهایی از کتاب هم برای تاثیرگذاری و باورپذیری فقط کم مانده نویسنده رو به قسم و آیه بیاورد.

اگرچه ترکیب زندگی خودش و داستان عشقش و ترکیب شغلی که داشت شاید از یکنواختی تعریف خاطرات پشت سر هم می‌کاست اما با توجه به اینکه نگهبان و مامور بودن در زندان کمیته مشترک و داشتن خاطراتی پر بار و برخورد و همنشینی و هم صحبتی با افراد بزرگی چون دکتر شریعتی، خسرو گلسرخی، مهدی رضایی و یا برخورد با جلادان ساواک مثل دکتر عضدی، حسینی، ناصری و این دست آدم‌ها در هرکسی پیدا نمی‌شود و این گنجینه با ارزش را باید بیشتر و بهتر و سنجیده‌تر مکتوب کرد.

ـ اما در کتاب چه می‌خوانیم؟

آقای تنهایی از یکی از روستاهای همدان بدون اینکه بتواند تحصیلاتش را کامل کند به تهران می‌آید، برای گذراندن خدمت سربازی. در این میان نیروی  شهربانی می‌شود و طی یک اتفاق به عنوان نگهبان وارد اطلاعات و امنیت حکومت می‌شود و سر از بزرگترین زندان ضدخرابکاری ساواک در می‌آرود.

در همین میان او که پسر شهرستانی و محجوبی است دل به دختری در همسایگی‌اش در تهران می‌بازد و این عشق انگیزه‌ای می‌شود برایش تا در شرایط سخت و خفقان شغلی با مشقت و پنهان‌کاری خود را به دست پیشرفت بسپارد و درسش را ادامه دهد. در واقع کتاب ماجرای این عشق ناکام است. راوی در بحبوحه انقلاب به عنوان نگهبان وارد زندان می‌شود و با انقلابی‌های زیادی ملاقات می‌کند و هم‌صحبت می‌شود و از خیلی از آنها که تحت سخت‌ترین شکنجه‌های ساواک بودند، در فهم و آموزش درس‌هایش کمک می‌گیرد و از میان‌شان معلم‌های زیادی پیدا می‌کند. چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ ایدئولوژیک. دانشجویان مختلفی که به او در توالت‌های زندان با ترس و لرز و پنهانی درس می‌دادند. با آنها رفیق می‌شود و حتی دلبستگی و علاقه و عطوفتی بینشان شکل می‌گیرد. به طوری که وقتی مهدی رضایی مدت‌ها بعد در بی‌خبری او اعدام می‌شود راوی با افسردگی و ناراحتی شدیدی دست و پنجه نرم می‌کند. این آموزش‌ها و علاقه‌ها و روابط در شرایطی است که بالادستی‌ها و بازجوها و مافوق‌های آقای تنهایی و همکارانش توصیه اکید به آنها می‌کردند که با این خرابکاران هم‌صحبت نشوند و آنها را از ارتباط با نگهبانان و ارتباط با دیگر زندانیان برحذر داشته بودند و در صورت مشاهده جریمه‌های سختی برای نگهبانان در نظر گرفته بودند اما باز هم این خفقان و بازدارندگی نتوانسته بود راه و حرف حق را خاموش کند.

آقای تنهایی حتی آنقدر با این زندانیان ارتباط خوبی برقرار کرده بود که ماجرای عشقش را کامل برای دکتر شریعتی در سلولش تعریف کرده بود و از او کمک خواسته بود. خاطرات ایشان از برخورد با زندانیانی که ما آنها را به نام انقلابی می شناسیم و اما به اسم خرابکار و ضدوطن و شورشی در زندان ساواک به اسم بازجویی مورد آزار و اذیت بازجوهایشان بودند، بسیار دلنشین است.

زندانبانی که شیفته زندانی‌هایش می‌شود. زندانی‌هایی که حتی گاهی خانواده‌هایشان نیز از این که آنها کجا هستند بی‌خبر بودند. یا گاهی همه اعضای خانواده‌ای در سلول‌های مختلف در همان زندان بودند اما هیچکدام جز نگهبان آنها از این ماجرا خبر نداشت.

از بزرگترین نقاط قوت کتاب خاطراتی است که راوی با افراد زیادی از طیف‌ها و گرایش‌ها و ذهنیت‌های مختلف داشت که هرکدام برای براندازی رژیم پهلوی و پیشبرد انقلاب در کنار هم و با یک آرمان مشترک در زندان به سر می بردند. مجاهدین خلق، مارکسیست‌ها، کومونیست‌ها، مسلمانان روشن‌فکر چپ و حتی مذهبی‌ها و روحانیون  دیگر. که از خلال خاطرات نویسنده با اینکه خیلی با جزئیات و حول سیاست نیست اما برای خواننده می‌تواند نکات طلایی داشته باشد. بسیاری از افراد نخبه‌ای که جذب سازمان مجاهدین شده بودند و تا آخرین قطره خونشان برای اهداف ضد استبدادی و ضد اسلامی جنگیدند و به دست ساواک اعدام شدند و عاقبت سازمان با دست چه افرادی از آرمان‌های اولیه‌اش منحرف شد.

این کتاب به هیچ عنوان سیاسی نیست، اما کلمه‌کلمه‌ای که از دل بی‌آلایش نویسنده‌اش بیرون آمده چراغ پرنوری است از تجربه، واقعیت و حقایقی که گاهی به‌خاطر سیاست‌بازی مورد غفلت واقع شده است.

«رنج بی‌پایان عشق» از نظر من در کنار اینکه رنجوری و فراق راوی را در عشقش و زندگی پر فراز و نشیب و پر اتفاقش بیان می‌کند، در عین حال نشان می‌دهد که انسانیت عشق و نوع دوستی حتی در تاریک‌ترین نقاط زمین هم بین مردمانی که بخواهند آن را بیابند در دسترس و قابل لمس و تجربه است.

 

عنوان: رنج بی‌پایان عشق؛ خاطرات خودنگاشت سرباز نگهبان علی اوسط تنهایی/ پدیدآور: علی اوسط تنهایی/ انتشارات: سوره مهر/ تعداد صفحات: ۲۸۴/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

ارسال نظر