روایتی از وقتی که رنج و رهایی یک چیز است
نوشتن و فراموشی یک رنج
بارها شده درحال انجام کاری یا در حین صحبت با کسی بودم که موضوعی برای نوشتن به ذهنم خطور کرد. این موقعها پشت سر هم جمله به ذهنم هجوم میآورد. جملههایی کاملا مرتبط که کلماتش مثل دانههای تسبیح کنار هماند.
مروری بر کتاب «مارکوپلو» اثر منصور ضابطیان
مارکوپولو بودن خرج دارد!
ضابطیان پیچیده نمینویسد و خواننده را با خود همراه میکند اما این روایتهای کوتاه باعث میشود شما بعد از خواندن 50 صفحه یادتان برود فلان مطلبی که خواندید برای سفرنامه فرانسه بود یا اسپانیا یا لبنان؟
روایت مادری که راوی رنج نیست
سه مساوی شصت!
شصت از کنار هم قرار دادن سه کلمه شکر، صبر و تلاش تشکیل شده است. باوری که پدر و مادر این نوزاد را سر پا نگه داشته است.
روضهخوانی یک خبیث برای مظلوم
از سنگ ناله خیزد…
رمان «سنگ» یک اثر تاریخی است که داستان زندگی و عاقبت زرعه ابن ابان، سنگتراش عرب، را روایت میکند.
«فراموشان» و روایتهایی در مرز سیاهی و سفیدی
کمحجمِ پربار
روایتهای «فراموشان» بین مرز سیاهی و سفیدیاند. راوی است که با ایمانش انتخاب میکند، دست به یاری امام زمانش بلند کند و در رکابش شهید شود و یا به سفیر امامش، مُسلم، هم رحم نکند و سرنوشتش سیاهِ سیاه شود
مروری بر «مهاجر سرزمین آفتاب»
میهندُخت سرزمین آفتاب تابان
عنوان «یگانه مادر شهید ژاپنی» که روی جلد کتاب نوشته شده ممکن است خواننده را دچار این اشتباه کند که پسر ایشان ژاپنی بوده و در جبهه ژاپنی حرف میزده. سبا بابایی تنها مادر ژاپنی یک شهید ایرانیـژاپنی است.