08 اردیبهشت 1403
Tehran
9 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

مجلهٔ الکترونیک واو

روایتی طنز از نتایج تک‌فرزندی
مثل خود زندگی

خانه مغایرت رمانی جمع‌وجور است، داستانی سرراست است. بدون پیچیدگی‌های فلسفی یا حتی وجودشناختی. آدم‌های داستانش معمولی و سرراست هستند با اتفاقاتی معمولی‌تر. تقریبا مثل خود زندگی!

سعید تنها پسر و فرزند خانواده‌ای ثروتمند با سحر، دختر خانواده‌ای سنتی و شلوغ ازدواج می‌کند. تقابل تک‌فرزندی و فرزندان زیاد، تقابل عشق و علاقه زن و شوهر سنتی با بگومگوهای زن و شوهری که خیلی میانه‌ای با زندگی سنتی ندارند و شاید تنها هنرشان در زندگی داشتن همان یک پسر است که اتفاقا بسیار هم بد و مسئولیت‌ناپذیر تربیت کرده‌اند.

داستان به شکل اول شخص از زبان و نگاه و زاویه دید سعید آغاز می‌شود و به پیش می‌رود. کل داستان درگیر چالش سعید است با همه ساختارها و عادات و انتظارات خانواده سحر. پسر بی‌مسئولیت و تنبلی که حتی چای کیسه‌ای را از لیوان در آورده و به جای انداختن در سطل زباله به سقف می‌کوبد، بناست بستنی‌فروشی پدرزنش را اداره کند.

نویسنده در موقعیت‌های گوناگون و متفاوت به نتایج گریزناپذیر تک‌فرزندی نقب می‌زند. مانند موقعیتی که در آن سعید عاشق می‌شود و حالش خوب نیست، آرزو می‌کند کاش خواهر بزرگ‌تری داشت تا می‌توانست با او در این مورد گفتگو کند و این بار سنگین عاشقی را با خواهرش تقسیم کند. یکی از رؤیاهایش این است که کاش خواهر یا برادری داشت تا سرِ خوردن ران و سینه مرغ، دعوای‌شان می‌شد و باهیجان و مزه بیشتری مرغ شکم‌پر می‌خوردند. فقدان نقش برادری برای سعید او را متوقع، تنبل و بی‌مسئولیت کرده است. البته در تثبیت این صفات نمی‌توان عنصر تربیت پدر و مادر او را نادیده گرفت. در کل داستان ما با ماجراهایی مواجه می‌شویم که موید گزاره بی‌مهارتی پدر و مادر سعید در تربیت فرزند است.

سعید بارها با مرور خاطراتش عدم مهارت تربیتی پدر و مادرش را بازگو می‌کند و از مسیر همین بازگشت به گذشته‌هاست که ما با زندگی پر از چالش سعید آشنا می‌شویم. اگر سعید حتی عرضه بالارفتن از نردبان و باز و بسته کردن یک لامپ را هم ندارد، در ناخودآگاهش مقصر این بی‌عرضگی را پدرش می‌داند که به حال تک‌پسر بودن او دلسوزی می‌کرده و هیچ‌کاری به او نمی‌سپرده است در نتیجه او بی‌دست‌ و پا بار آمده است. راحت‌ترین کار همین است که سعید می‌کند. انداختن توپ به زمین دیگران. او گرفتار بازی قربانی است و در نتیجه دنبال جلاد می‌گردد. برای او دم دست‌ترین جلاد مادر و پدرش هستند.

در اینجاست که همه این موقعیت‌های متناقض دست به دست هم داده‌اند و داستان را در فضایی کمیک شکل داده‌اند.

مخاطب موقعیت طنز خانه مغایرت بر اساس پیشینه فرهنگی خود از تمام مظاهر زندگی و سنت، الگوی ثابتی در ذهن دارد. در این رمان این الگو تا حدودی نقض می‌شود. یعنی تقابل این مظاهر و سنت‌ها منجر به تضاد و عدم تجانس می‌شوند. همه موقعیت‌های طنز این داستان بر زیرساخت ناهماهنگی استوار هستند. ناهماهنگی میان سبک زندگی، تربیت، روابط و حتی ابراز محبت آدم‌ها به همدیگر زیرساختی است که مقوم خانه مغایرت و طنز آن است.

فروید طنز را با دیدی وسیع‌تر مورد بررسی قرار می‌دهد. او طنزهای کلامی را نوعی ساز و کار دفاعی می‌داند که حاصل بخش ناخودآگاه ذهن است در برابر آنچه در درون انسان سرکوب شده است. خود (ego) آنچه را که به صورت محرمات و  تابو در آن سرکوفته شده است با مبتذل و عامیانه کردن آن دوباره آزاد می‌کند و تنش درونی را به طور موقتی هم که شده آرام می‌کند. مانند آنچه در این قصه رخ می‌دهد. سعید مدام در قیاس ذهنی با مرور خاطرات و حدیث نفس به اختلافات دو سبک زندگی اشاره می‌کند.

وجه تسمیه خانه مغایرت نشانگر تضادهایی است که سعید از سبک زندگی خودش و خانواده سحر می‌بیند. درواقع می‌توان گفت نویسنده در خلال روایت طنز و شیرین و با ارائه توصیفاتی جزئی از دو خانواده به نقد روش‌های تربیتی خانواده‌های تک‌فرزند اشاره کرده و در جای‌جای داستان، صمیمت و خوشحالی حاکم بین اعضای خانواده سحر، عشق بین پدر و مادر آن‌ها و همین‌طور فضای شاد خانه را که هیچ بازی‌ای در آن قدغن نیست، نشان داده است. در عوض، خانه‌ای که سعید به‌عنوان خانه‌ خود آن را توصیف می‌کند، همیشه تاریک و بی‌نور است و در مقایسه با خانه‌ سحر و خانواده‌اش که همیشه درِ آن به روی همه باز است، سوت‌وکور و خلوت به‌نظر می‌رسد.

نکته جالب داستان این است که فضای داستان در یزد جریان دارد. یزد از شهرهایی در ایران است که بیش از هر مولفه فرهنگی دیگر لهجه در آن حرف اول را می‌زند. محمدعلی جعفری هم از این مولفه نه تنها چشم نپوشیده بلکه از آن نهایت بهره را هم برده است. این امر می‌توانست موجب سقوط داستان در یک دست‌انداز کلامی شود و ارتباط کل کار با خواننده را قطع کند اما نویسنده از آن رسته است. یعنی لهجه و زبان را به خدمت کل اثر در آورده است.

در مجموع خانه مغایرت یک داستان کاملا ایرانی و بومی است که خواندنش خالی از لطف نیست.

 

عنوان: خانه مغایرت/ پدیدآور: محمدعلی جعفری/ انتشارات: شهرستان ادب/ تعداد صفحات: 152/ نوبت چاپ: دوم.

انتهای پیام/

ارسال نظر