21 اردیبهشت 1403
Tehran
21 ° C
ما را در شبک های اجتماعی دنبال کنید
آخرین مطالب
بازگشت
a

پربازدیدترین تگ

بچه رو چسبونده بودم به خودم و داشتم بلندبلند ضجه می‌زدم. آروم دستمو شل کردم و گذاشتم مامان بچه رو بگیره. رمق تو دست و پام نبود و نمی‌تونستم از جام تکون بخورم. صورتم غرق اشک بود

کتاب سعی می‌کند زیاده‌گویی نکند ولی حرف مهمی را هم از قلم نیندازد تا کسی که می‌خواهد مروری اجمالی و آشنایی گذاریی با سازمان پیدا کند بتواند از دریچه این کتاب به سازمان و فعالیت‌هایش نگاه کند.

اگر برای خواندن و نخواندن «کتاب کوچک هوگا» مرددید، پیشنهاد من این است که حتما می‌توانید گزینه بهتری برای وقت گذاشتن و مطالعه کردن پیدا کنید.

نویسنده «پیامبر بی‌معجزه» قصد دارد بگوید حمید یک روحانی معمولی است اما پیش فرض‌های ذهنی‌اش جلو می‌دود و می‌گوید بالاخره روحانیت هرچند معمولی هم باید یک عصای موسی داشته باشد.

تصویر از زیستن در فلسطین همان وجه غایب رسانه‌هاست که به خوبی در این کتاب روایت و تصویر می‌شود.

وقتی بازارگردی‌های گروهی زنان از یک نوبت نماز جماعت غافلشان می‌کرد و ساعت‌ها گپ و گفتشان در رستوران یا اتاق هتل توانشان را برای استفاده بیشتر از این سفر می‌کاست، به خودم نهیب می‌زدم که سرزمین حجاز جای پای هاجرانی

نامش سه‌شنبه بازار بود اما مکانی بود برای ديد و بازديد، رد و بدل كردن مسائل روز شهر، چاق سلامتی کردن و حالا من سه‌شنبه‌ها دلتنگ می‌شوم، دلتنگِ این که مادر بگوید: «بیا بریم سه‌شنبه بازار»، دلتنگِ بازاری که روزی دوستش

«آواز اجساد بی‌گور» داستان آدم‌های زخمی است. انسان‌هایی که زخم‌های متعدد و درد منتشر شده از آن حتی پس از مرگ هم روح‌شان را به آرامش نمی‌رساند. زنده‌‌هایی که زخم‌به‌زخم زندگی می‌کنند تا مگر با مرگ به آرامش برسند، اما

«چراغ‌های روشن شهر» یک تصویر با شکوه و البته ساختارمند از حضور دختران و زنان کشور در روزهای جنگ تحمیلی است. روایتی که هم از گزارش و خبر مستند برخوردار است و هم از زبان و تصویر قوی بهره می‌برد.

همه ما در مواقعی به افرادی نياز داريم كه در لحظاتی از زندگی كه بار غم بر شانه‌هايمان نشسته است مقابلمان بايستد و بگويد، «عيبی ندارد اگر حالت خوش نيست»؛ این دقیقا عنوان کتابی از مگان دیواین است.