مروری دیگر بر «شبهای روشن»
دنیا همان یک لحظه بود
شبهای روشن اثر فئودور داستایفسکی یک عاشقی در میانه نزاع سیاسی است.
تصویر بیپرده تولستوی از مرگ
در ورطه جان دادن!
مرگ در این اثر چهره زشتی دارد، از پا میاندازد، تاب و توان را میگیرد، عقل را زائل میکند و وادارت میکند تا به دلیل این عذاب پی ببری.
قرن نو ـ تابآوری تا کجا؟
روزها ایوب و شبها آبلوموف
خداوند هم روزی همه چیز را به ایوب بازگرداند. این سال و همه سالها برای من میکس دو کتاب است. «کتاب ایوب» و «آبلوموف». روزها ایوب و شبها آبلوموف!
روایتی از یک پاندمی که گفتوگو را زنده کرد
یک دقیقه شادکامی
او نمیدانست من چه شبهای تلخی را سپری میکنم اما حضورش قوت قلبی بود برای من. دانستن این که بعد گذراندن یک روز سخت میتوانم شبم را با گفتوگویی لذت بخش سپری کنم آرامم میکرد.
«مروارید» تاریخ مصرف ندارد
زندگی بدون مروارید، یک فریب است
«مروارید» حکایت طرز تفکر خرچنگی حاکم بر کشورهای فقیر و عقبمانده است، مردمی که شبیه خرچنگهای در جعبه، گاهی بیشتر از قدرتمندان، بلای جان خود هستند و نمیتوانند رشد و ترقی مردم همصنف و همطبقه خود را ببینند.
تماشای نبردی نفسگیر همراه با داستایفسکی
کمالِ جنون
داستایفسکی با «همزاد» به شما فرصت تجربه کردن جنونی آگاهانه را میبخشد. او کشیدن مرز بین خیال و حقیقت را به مخاطبش واگذار میکند و این شمایید که تصمیم میگیرید داستان آقای گالیادکین را در زیر سقف کدام جهان تصور
«چشمِ انتظارِ در خاک رفتگان» قصه رنج و مبارزه است
عدالت ترانه فرداست
«چشم انتظار در خاک رفتگان» قصه یک مبارزه است. مبارزهای که فرودستترین افراد جامعه گواتمالا علیه دیکتاتور این کشور، که حمایت شرکت آمریکایی موز را نیز داشت، به راه انداختند.
«جنگ و صلح» تصویر کاملی از زندگی بشر است
ضیافت اشرافی ادبیات
شخصیتهای «جنگ و صلح» تحت تاثیر تجربههای مختلف به آدمهای متفاوتی تبدیل میشوند و این موضوع که چرا آدمها رفتاری مشخص را در مواقع خاصی از خود نشان میدهند مورد بررسی قرار میگیرد.
در نیمکره شمالی زمین عاشقها تنهاترند؟
شکل متعالیِ رنج
عشق شکل تکامل یافتهی احساسی بود که با آن رویارویی در دل مرد به وجود آمده بود و در آخر شاید بتوان شادکامی از ویرانی به جای مانده از عشق را متعالیترین شکل رنج دانست.